۱۳۹۲ آذر ۲۳, شنبه
هستم چون هستيم UBUNTU= I am because we are
۱۳۹۲ آذر ۶, چهارشنبه
به مردم حقيقت را بايد گفت
ایران تعهد کرده است که همه ذخایر اورانیوم غنی شده تا نزدیکی 20 درصد خود را پیش از به پایان رسیدن فاز اولیه به زیر 5 درصد تضعیف کند و یا به شکلی تبدیل کند که برای غنیسازی بیشتر مناسب نیست.
تحریمهای گسترده آمریکا علیه تجارت با ایران در جای خود باقی خواهد ماند و جلوی دسترسی ایران به هرگونه تعاملی با بزرگترین اقتصاد جهان را خواهد گرفت.
همه تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل در جای خود باقی خواهد ماند.
اقتصاد ايران كه در حال فروپاشى ميباشد همچنان به سير نزولى خود ادامه خواهد داد.
هنوز هم بازار كليه فروشان داغ ميماند.
آرى، كليه در قبال نان براى سير كردن شكم فرزندان، حق مسلم ماست!
همه تحریمهای هدفمند ما در رابطه با حمایت ایران از تروریسم، نقش بیثباتکننده ایران در بحران سوریه و سابقه بد حقوق بشرش در میان نگرانیهای دیگر در جای خود باقی خواهد ماند.
حال نوبت ماست كه هشيارى خود را بيش از پيش نشان دهيم و به جاى مستى و سرخوشى ساختگى با رژيم و لابيهاى ان، صدايمان را بلندتر كنيم و اجازه ندهيم رژيم بر سركوبش در داخل كشور بيافزايد. اين تنها فرصت طلايى ماست. از ان استفاده كنيم.
اين فقط چند نكته از محتوى اين "توافقنامه" بودند كه بايد بيشتر روى انها تامل كنيم.
اين مطالبات كه جمهورى اسلامى زير بار ان رفته آيا با مطالبات ١٠ سال پيش فرقى كرده؟ تازه ١٠ سال پيش اين تحريمها به اينگونه شديد نبودند، دليل اينكه رژيم ١٠ سال وقت خريد تا زير بار اين خواسته ها برود چيست؟ پرسش كنيم، چرا امروز؟
اينها همه سوال برانگيز هستند.
اينجا لازم ميبينم اشاره ايى هم به پولهاى مسدود شده بكنم.
به طور کلی حدود 7 میلیارد دلار حاصل از لغو تحریمها بخش کوچکی از هزینههایی است که ایران در مدت زمان این فاز اولیه تحت تحریمهایی که در جای خود باقی خواهد ماند دریافت خواهد کرد. دسترسی به بخش اعظم داراییهای خارجی ایران که حدود 100 میلیارد دلار است به واسطه تحریمها امکانپذیر نیست یا محدود است.
در شش ماه آینده فروش نفت خام ایران نمیتواند افزایش یابد. تحریمهای نفتی به تنهایی در مقایسه با آنچه ایران در یک دوره شش ماهه در سال 2011 یعنی پیش از اجرایی شدن این تحریمها به دست آورد، باعث از دست رفتن حدود 30 میلیارد دلار درآمد توسط ایران میشود که حدود 5 میلیارد دلار در ماه است. اگرچه ایران اجازه دسترسی به 4/2 میلیارد دلار از درآمدهای نفتیاش را خواهد داشت، حدود 15 میلیارد دلار از درآمدهایش در طول این مدت به حسابهای مسدود شدهاش در خارج از کشور ریخته خواهد شد.
آيا اين نكات باعث خشم شما نميشود؟ آيا ٣٥ سال پيش كشورى در اين جهان جرات چنين رفتارى را با كشور و ملت ايران داشت؟ چرا اجازه ميدهيم چنين سخيفانه با ما برخورد شود.
"از ماست كه بر ماست" را ديگر نه ميتوانم بشنوم، بخوانم و يا بپذيرم.
از ما نبود، بر ما هم نخواهد ماند.
لياقت ما مردم ايران اين رژيم نيست! نبايد اجازه دهيم اين چنين خوارمان كنند و به مرگ بگيرند تا به تب راضى شويم. بايد خواهان انحلال رژيمى باشيم كه باعث و بانى تمام اين مشكلات و ابرو ريزيها در جهان و همچنين جنايات بى حد و اندازه در داخل ايران شده است.
آيا شما اين توافقنامه را موفقيتى براى ظريف و شركا ميبينيد يا خيانتى به ملت ايران؟
ترسى از آينده دارم و صداى طبل جنگى كه از دور به گوشم ميرسد، خواب را از من ربوده.
تنها راه هوشيارى است. به يكديگر كمك كنيم قضايا را روشنتر ببينيم به دنبال راه حل برون رفت از اين كابوس باشيم.
شايد شما بتوانيد با همفكرى به من نيز كمك كنيد.
براى اين پرسشها بى شك پاسخى نيز هست.
پرسش اينجاست،
رژيمىكه پايه هاى ان بر تقيه، دروغ و فريب بنا شده و رفتار غير انسانى با مردم خودش ميكند، پايبند چنين قرار دادى خواهد ماند؟
۱۳۹۲ آذر ۲, شنبه
بدانيم زبان گاز گرفتگان چه كسانى هستند
۱۳۹۲ آبان ۱۳, دوشنبه
Open letter to Reinhold Lopatka. نامه سرگشاده به ر. لوپاتكا
۱۳۹۲ شهریور ۵, سهشنبه
A message to the WORLD پيامى به جهان
فرشته ناجى را تنها نگذاشتيم
۱۳۹۲ مرداد ۳۱, پنجشنبه
خسته ام... I'm tired
I've worked hard since I was 17. Except for when I was doing my National Service, I put in 50-hour weeks, and didn't call in sick in nearly 40 years. I made a reasonable salary, but I didn't inherit my job or my income, and Iworked to get where I am. Given the economy, it looks as though retirement was a bad idea, and I'm tired. Very tired. I'm tired of being told that I have to "spread the wealth" to people who don't have my work ethic. I'mtired of being told the governmentwill take the money I earned, by force if necessary, and give it to people too lazy to earn it. I'm tired of being told that Islam is a "Religion of Peace," when every day I can read dozens of stories of Muslim men killing their sisters, wives and daughters for their family "honor"; of Muslims rioting over some slight offense; Muslims murdering Christian and Jews because they aren't "believers"; Muslims burning schools for girls; Muslims stoning teenage molestation victims to death for "adultery"; Muslims mutilating the Cores of little girls; all in the name of Allah, because the Qur'an and Shari'a lawtells them to. I'm tired of being told that out of"tolerance for other cultures" we must let Saudi Arabia and other Arab countries use our oil money to fund mosques and Madrasa Islamic schools to preach hate in Australia , New Zealand , UK, America and Canada , while no onefrom these countries are allowed tofund a church, synagogue or religious school in Saudi Arabia or any other Arab country to teach love and tolerance.. I'm tired of being told I must lower my living standard to fight global warming, which no one is allowed to debate. I'm tired of being told that drug addicts have a disease, and I must help support and treat them, and pay for the damage they do. Did agiant germ rush out of a dark alley,grab them, and stuff white powderup their noses or stick a needle in their arm while they tried to fight it off? I'm tired of hearing wealthy athletes, entertainers and politicians of all parties talking about innocent mistakes, silly mistakes or youthful mistakes, when we all know they think their only mistake was getting caught. I'm tired of people with a sense of entitlement, rich or poor. I'm really tired of people who don'ttake responsibility for their lives and actions. I'm tired of hearing them blame the government, or discrimination or big-whatever for their problems. I'm also tired and fed up with seeing young men and women in their teens and early 20's be-deck themselves in tattoos and face studs, thereby making themselves unemployable and claiming moneyfrom the Government. Yes, I'm damn tired. But I'm also glad to be 83.. Because, mostly, I'm not going to have to see the world these people are making. I'mjust sorry for my granddaughter and their children. Thank God I'm on the way out and not on the way in. There is no way this will be widely publicized, unless each of ussends it on! This is your chance to make a difference. “I’m 83 and I'm tired. If you don't agree you are part of the problem! |
۱۳۹۲ مرداد ۸, سهشنبه
سخنرانی سوگل ایرم در سفارت چک در اتریش: ایران پس از انتحابات
خانم ها و آقایان،
و این چنین بود که مردم به خود گفتند، اگر حقیقت داشته باشد چه؟ بله اتخاب بین بد، بدتر و بدترین است ولی اگر شرکت نکنیم و جلیلی برنده شود چه؟ و اینگونه مردم را به پای صندوق رای کشاندند.
این هم حقیقتیست!
اول از همه
دوم این که
آنها میخحاند که غرب وارد مذاکرات جدید با رژیم شود. که سال ها ست به نتیجه نرسیده است،
سوم این که
تنها راه منطقی و کم هزینه برای این که صلح را نه تنها برای ایرانیان بلکه برای تمام منطقه بی اوریم، فقط تغییر رژیم است. ان هم از طریق حمایت از مبارزه غیر خشونت آمیز، نا فرمانی مدنی و اعتصاب های سراسری ایرانیان می باشد. این همان اتفاقی بود که در آفریقای جنوبی رخ داد و در بسیاری کشورهای دیگر. اگر آنجا ممکن بود، برای ایران نیز ممکن خواهد بود.
۱۳۹۲ مرداد ۶, یکشنبه
محمد رضا شاه پهلوی: باید به این ۵ هدف برسیم
در سال 1943 با وجود جنگ جهانی كه در جریان بود و با وجود مشكلات دردناكی كه بر من هجوم آورده بود, تاكید كردم كه با توجه به موجبات واقعی و ریشه های بدبختی عمیق مان, باید به این 5 هدف برسیم:
1) نان برای همه
2) مسكن برای همه
3) پوشاك برای همه
4) بهداشت برای همه
5) آموزش و پرورش برای همه
از تذكر این اهداف به دولتهایی كه در پی هم آمدند و رفتند هرگز فروگذار نكردم و سرانجام ناچار شدم حصول به این اهداف را با انقلاب سفید بر آنها تحمیل كنم.
باید به خاطر داشت كه تا تحولات سال 1960, من به جز فرماندهی كل قوا قدرت قانونی دیگری نداشتم. بمحض اینكه
قدرت انحلال پارلمان را بدست آوردم, یعنی پس از سقوط مصدق, می توانستم مراقب باشم كه دولتهای جدی و میهن پرستی بر سر كار بیایند.
با تعقیب 5 هدف فوق رفته رفته برنامه ی كامل تر و پرمحتواتر را طراحی كردم و در عین حال ضروری ترین نیازها و واقعی ترین امكاناتمان را در نظر گرفتم. به این ترتیب بود كه نوزده اصل انقلاب سفید یكی بعد از دیگری شكل گرفت.
در كتاب انقلاب سفید چنین نوشته ام:
" ... ما شیوه ی اختناق افكار و سلب آزادیهای فردی و اجتماعی را برای پیشرفت ظاهری خود برنگزیده ایم. بعكس, آنچه ما به عنوان اصول كار خویش برای آینده در نظر گرفته ایم, اصلاحات وسیع اجتماعی, سازندگی اقتصادی توام با اقتصاد دموكراتیك, پیشرفت های فرهنگی, همكاری بین المللی, احترام به معتقدات معنوی و به آزادیهای فردی و اجتماعی است..."
در 9 ژانویه ی 1963, در برابر اولین كنگره ی تعاونیهای كشاورزی كه در تهران تشكیل شد, نخستین شش اصل لازم برای انقلاب را ارائه نمودم:
1) اصلاحات ارضی: تقسیم زمین میان كسانی كه در آن كار میكنند.
2) ملی كردن جنگلها و مراتع
3) تبدیل كارخانه های دولتی به شركتهای سهامی و فروش سهام آن ها به عنوان پشتوانه ی اجرای اصلاحات ارضی
4) مشاركت كارگران در سود كارخانه ها
5) اصلاح قانون انتخابات. مشاركت همگانی و بخصوص زنان در انتخابات
6) ایجاد سپاه دانش از سربازان وظیفه ی فارغ التحصیل تا در روستاها به تدریس بپردازند
روان این بزرگ مرد تاریخ شاد باد.
شاه ایران را دوست نداشت،
ایران را می پرستید!
سوگل آیرم
یکشنبه ۲۸ جولای ۲۰۱۳
۱۳۹۲ مرداد ۵, شنبه
گاه بايد حكم كرد تا بتوان بناى دمكراسى را نهاد!
ماها فداكاران حقيقى كشور هستيم و براى پايان دادن به اين اوضاع ناگوار كمر حمت بسته و آماده ايم تا خائنين را به سزای خود برسانيم.
۱۳۹۲ تیر ۲۱, جمعه
تغيير جرات ميخواهد! چرا نداريم؟
چرا يك عده با وجود اينكه از شرايط موجود ناراضى هستند جلوى تغيير را ميگيرند؟
در اصل اين خود تغيير نيست كه انها را ميترساند و باعث ميشود در مقابل ان بياستند بلكه وارد شدن به يك شرايط نا اشنا و مجهول و ترك نظمى كه به ان عادت كرده اند انها را وحشتزده ميكند. "نتيجه تغيير" است نه خود "تغيير" كه از جرات خيليها ميكاهد.
اين نظم ميتواند يك نظم مثبت، ارام و امن يا يك نظم منفى، مضر و حتى خطرناك باشد ولى هر چه هست با ان خو گرفته و اشنا هستند.
ترك نظم يك نوع بى نظمى به حساب مى ايد!
ولى بى نظمى هميشه بد نيست! بستگى دارد ديد ما و برداشت ما چگونه باشد.
برخورد ما انسانها با انچه "بى نظمى" ميناميم متفاوت است. برخى افراد حاضر به ريسك، حتى به استقبال ان ميروند و اين روحيه مثبت انهاست كه در اكثر مواقع از "بى نظمى" جديد يك "نظم" جديد ولى بهتر ميسازند.
ازدواج انسان را از نظم قبلى وارد يك بى نظمى ميكند. همچنين طلاق! يا پيدا كردن كار جديد و يا از دست دادن شغل هم به همين صورت ما را وارد يك "بى نظمى" ميكند. از "نظم" اشنا قبلى كه به ان عادت داشتيم چه خوب چه بد وارد يك دنياى جديد ميشويم كه برايمان در ابتدا نظمى اشنا ندارد در نتيجه يك نوع بى نظمى به حساب مى ايد. اين بى نظمى جديد ميتواند به سود ما تمام شود. دست خودمان است!
من باور دارم اگر نگرش خود را نسبت به "نتيجه" يك تغيير (بى نظمى) عوض كنيم، قادر خواهيم بود به استقبال ان تغيير برويم. نگاه مثبت ما روى ان نتيجه تاثيرگذار خواهد بود.
با شجاعت، اميد، ارزو و ارمان وارد اين دنياى جديد شويم نه با ترس از "معلوم نيست چى پيش مى ايد..."
حال از خود بپرسيم چرا ايرانيان حاضرند ننگ اين حكومت اسلامى ديكتاتورى را به جان بخرند ولى به استقبال تغيير ان نروند؟
به دليل اينكه ٣٤ سال در جامعه اين ترس از "تنيجه" رواج داده شده تا حدودى موفق بودند و حال ما در مقابل تغيير به هر نحو ممكن ايستادگى ميكنيم تا اين نظم منفى، مضر و خطرناك را نگه داريم چون به ان خو گرفتيم.
اينجاست كه كرامت انسانى با موفقيت از ما گرفته شده و ما قبول ميكنيم. چرا؟
فراموش نكنيم تا تغيير اساسى صورت نگيرد اين "نظم" اشنا منفى تر، مضرتر و خطرناكتر ميشود تا جايى كه كرامت انسانى، شجاعت و اميد و ارزوهاى ما به كلى محو شوند.
تا دير نشده از جا بلند شويم و به استقبال تغيير برويم و از نتيجه ان نحراسيم.
از ريسك نبايد ترسيد. بزرگترين اتفاقات و پديده هاى جهان توسط افرادى به ثبت رسيده اند كه از ريسك و تغيير نترسيدند.
ايرانو پس ميگيريم.
زنده باد تغيير
سوگل آيرم.
جمعه، ١٢ جولاى ٢٠١٣
۱۳۹۲ تیر ۱۵, شنبه
۱۳۹۲ خرداد ۲۸, سهشنبه
Iran's new uprising after elections?
They chant
don't bother, don't bother we are all togther
۱۳۹۲ خرداد ۲۶, یکشنبه
مرحله چهارم این بازی "انتخاباتی" هنوز به طور کامل عملی نشده - استراتژی جدید برای شکست ان
جمهوری اسلامی با این طرح سیرک مسخره انتخاباتی با یک تیر ۴ نشان زد.
طرح شومی را برای مردم ایران ریخت و با کمک رهبران افکار عمومی وابسته به خود در داخل و خارج، ان را به اجرا گذاشت و باز هم مردم را پای صندوق کشاند و همان که میخواست از صندوق بیرون آمد. باید خاطر نشان کرد که اگر حسن روحانی خودی نبود هرگز صلاحیت کاندید شدن را پیدا نمیکرد. حسن روحانی اسی بود که رو کردند. از یک اصول گرا یکشبه اصلاح طلب ساختند.
این طرح تا به این جا - مرحله ۳، با موفقیت به پیش رفت.
ولی این طرح تا به اینجا خاتمه نمییابد، مرحله ۴ که اصلی ترین مرحله است هنوز اجرا نشده. و ما می توانیم با هوشیاری جلوی ان را بگیریم.
با یک تیر ۴ نشان!
نشان اول:
۱- جمهوری اسلامی به جهان گفت، ما در برابر مردم ایران مشروعیت داریم (پیام جان کری را دیدیم)
۲-جمهوری اسلامی به جهان گفت این انتحابات بود نه انتصابات. هر چند ما میدانیم حسن روحانی توان کاری را که مد نظر خامنه ای نباشد را هرگز نمیتواند انجام دهد. همانگونه که خاتمی در ۸ سال نتوانست، ایشان هم نخواهد توانست.
۳- جمهوری اسلامی جلوی سقوط ستونهای لرزانش را گرفت و چند صباحی به عمر خود افزود. برای خود زمان خرید تا پروژه های پشت پرده خود را خاتمه دهد. حال جام زهر را هم بنوشد به جاییش بر نمیخورد. کار خودش را با این خرید زمان کرده!
تیر به این سه نشانه اصابت کرد، ولی این طرح ۴ مرحله دارد و مرحله چهارم مهمترین ان میباشد که اگر عملی نشود مراحل ۳، ۲، ۱، نیز با شکست مواجه میشود.
ما نبرد را باختیم ولی جنگ را نه!
!We may have lost the batlle but not the war
پیروزی این جنگ با ماست اگر آگاه باشیم و نگذاریم مرحله آخر این طرح موفق شود.
حال مهترین مرحله این طرح چه بود؟
۴- جمهوری اسلامی با جگ روانی بین "رای دهندگان" و "تحریم کنندگان" دو دستگی و بهتر بگویم دشمنی ایجاد کرد.
من جزو تحریم کنندگان بودم و تا قبل از انتخابات تمام توش و توانم را گذاشتم تا هم میهنان از این طرح و هدف اصلی جمهوری اسلامی مطلع سازم.
این که به روحانی رای دهیم جلیلی انتخاب نشود، یک بازی کهنه است که در اغلب اوقات در سیاست از ان استفاده میشود تا مردم فکر کنند خواسته خودشان بوده. جلیلی از همان اول مترسکی بود برای ترساندن مردم و کشیدن آنها پای صندوق های رای.
مسعود بهنود مینویسد در انتخابات شرکت میکنم تا جلیلی رییس جمهور نشود!
به این میگویند انتخابات آزاد و دموکراتیک؟ جلیلی به مانند ان امپولی بود که مادر بزرگ ها در زمان های قدیم بچه ها را از ان می ترساندند تا خوراکش را بخورد.
حال چه باید کرد؟
حال که روحانی "انتخاب" شد و به قول معروف کار از کار گذشت. خائنین به ایران را من رای دهندگان و مردم عادی نمیبینم. من فریب را در ان روشنفکران و رهبران افکار عمومی میبینم که مردم را به این جهت سوق دادند.
آنها دانسته این کار را انجام دادند. همانگونه که در سال ۵۷ ملت ایران ر در دامان اسلام گرایان سوق دادند.
استراتژی که میتواند این مرحله آخر را به شکست بکشاند:
دشمن اصلی جمهوری اسلامی امریکا یا اسرائل نیستند، دشمنان اصلی جمهوری اسلامی اپوزیسیون ایرانی و دموکراسی خواه هستند، دشمن اصلی اتحاد مردم ایران است. تمام تلاش این ۳۴ سال جمهوری اسلامی جلوگیری از اتحاد ایرانیان به هر شکلی بوده. برای این کار چه پول ها که خرج نشده و چه قربانی ها که ندادیم!
این تلاش آخر بود که بتوانند به صورت موفق برای همیشه بین مردم شکاف عمیقی ایجاد کنند و اپوزیسیون واقعی را نا امید کنند تا دست از مبارزه بکشند.
این را نباید به آنها داد.
به این مساله فکر کنید:
تعداد کل واجدین شرایط انتخابات (به اعداد روند) ۵۰ میلیون بوده، ۳۵ میلیون رای شمرده شده، ۱۸ میلیون ان به حسن روحانی داده شده که نفر اول میباشد.
نفر دوم کیست؟
نفر دوم به آمار رسمی اعلام شده وزارت کشور ۱۵ میلیون ایرانی هستند که واجد شرایط بودند و رای نداند و انتخابات را تحریم کردند.
که البته به نظر من رقم تحریم کنندگان بالاتر میباشد، زیرا بین این ۳۵ میلیون حساب کنید، چند میلیون دانشجو، کارمند و کسانی که از ترس عواقب رای ندادن در انتحابات شرکت کردند،یافت میشود؟ آیا رقم بالاتر از ۳ میلیون میتواند باشد؟ من آمار دقیق را نمیدانم ولی این احتمال را میدهم که بالاتر باشد. در سال ۲۰۰۳ آمار کارکنان دولت ۲،۳ میلیون تخمین زده شد. تعداد دانشجویان در ایران و خارج از ایران نیز رقم چشمگیری است چه تعداد از این افراد از روی ترس رای دادند؟
محاسبه ساده ای است
در نتیجه نفر اول، تحریم کنندگان هستند.
در نتیجه:
ما نه نا امید میشویم و نه آنها موفق خواهد شد بین ما تفرقه ایجاد کنند.
دست از دشمنی با کسانی که رای دادند را فورا بر داریم. به جای ان با اسلحه اتحاد به طرف جمهوری اسلامی برویم.
در اصل شخص روحانی انتخاب نشد، روحانی به دلیل قول هایی که داده بود از طرف این ۱۸ میلیون گزیده شد.
وای به روزش اگر به این قول ها عمل نکند و تاریخ ۸ سال خاتمی دوباره تکرار شود و دستش رو شود که یک تدارک چی بیش نبوده!
استراتژی ما این میبایست باشد. که چه تحریم کنندگان چه رای دهندگان باید قدم به قدم روحانی را زیر نظر بگیریم و به محض اینکه کوچکترین نکته ای یافت کردیم که خلاف قول و قرار هایش بوده او را افشا کنیم.
کمپین "Rohani we are watching you" را از همین امروز راه بیاندازیم.
این استراتژی هم میتواند مورد حمایت کسانی بشود که به او رای دادند و وعده و وعیدهای او را باور کردند و هم میتواند کسانی که اصلا در انتحابات شرکت نکردند را به جای نا امید شدن و بی تفاوت شدن به سرنوشت ایران به یک کار اساسی تشویق کند.
بیایید با کمک هم به جهان نشان دهیم هدف ملت ایران در نهایت نجات ایران است نه نجات جمهوری اسلامی
راه ها ممکن است متفاوت باشد ولی هدف یکیست زیرا درد یکیست!
ملت ایران به ان اتحاد خواهد رسید، ملت ایران پیروز خواهد شد, ملت ایران همیشه سر بلند خواهد ماند.
ما میتونیم
پاینده ایران
سوگل ایرم
یکشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۲