۱۳۹۱ مرداد ۹, دوشنبه

پیام همبستگی‌ شهبانو فرح پهلوی به مردم ایران و تأکید بر یکپارچگی ایران

این پیام و این مستند ملتی را بیدار کرد:

سیاست‌های خارجی‌ هستند که میخواهند نفاق بیندازند بین گروه هایی در مملکت ما که زبان مختلف دارند یا دین مختلفی‌ دارند و یک عده‌ای ممکن است جاه‌طلب باشند که در این بازی بیافتند ، ولی‌ بدونید که در آینده ایران، ایران باید یکپارچه بماند.

به هموطنانم در آذربایجان می‌گویم،  یاد ستار خان و باقر خان باشید . فردای ایران  همه زبان خودشان را خواهند داشت، مذهب خودشان را خواهند داشت. همانطور که ما احترام میذاشتیم به تمام مذاهب و به تمام زبان‌ها.
و مملکت ما باید یکپارچه بماند و در دام دسیسه‌های خارجی‌  نیافتد. این خیلی‌ خیلی‌ مهم است.
اگر یک گروهی هستند به دلایل مختلف ظلم  و ستم و بی‌ احترامی میکنند به بعضی‌ از مناطق، این‌ها هستند. این‌ها  که بروند و خواهند رفت موقعیت عوض میشود و اگر ایرانی‌ قوی میبایست در آینده بماند، باید همه ما متحد باشیم .  

این پیام در پایان فیلم مستند از تهران تا قاهره که تهیه کننده آن آقای رها اعتمادی  می‌باشد و در من و تو تی وی پخش شد و یک ملت را بیدار کرد.


با تشکر از ملکه مردم سالار ایران و تلویزیون من و تو

ارتونیس ۱۰ مرداد ۱۳۹۱
Artunis, July 31. 2012

۱۳۹۱ مرداد ۴, چهارشنبه

سقوط بشار اسد و تولدی دیگر برای خیزش مردمی در ایران


میهن ما آبستن حوادث است. حوادثی بسیار هولناک. این را، هم ما میدانیم هم کشورهای خارجی‌... خطر حمله نظامی هر روز جدی‌تر و جدی تر میشود. اسرائیل منتظر یک جرقّه است، یک بهانه، که جنگ را آغاز کند. عملیات تروریستی بر علیه اسرائیلی‌ها ، ریشه آن یا به حزب الله لبنان یا به ایران و یا هردو برمیگردد.
از صحبت‌های آقای رامنی کاندیدای جمهوری خواهان و رقیب آقای اوباما نیز می‌توان این نکته را به راحتی درک کرد. انتقاد شدید وی به سیاست اشتباه اوباما در برابر ایران و سوریه، نشان دهنده این میتواند باشد که اوباما ناچار است یک "اس" رو کند و سیاستش را ۱۸۰ درجه تغییر دهد.

 این بار اگر بپا خیزیم، کسی‌ ما را به خانه‌هایمان برنمیگرداند، کسی‌ هم از شعار‌های انحرافی ما ایرادی نخواهد گرفت. این بار ما بلا تکلیف نیستیم و میدانیم خواسته هامان فرای این نظام است.

نظام هم از طرفی‌ توان سرکوبش، هم از نظر مالی‌ و هم از نظر تعداد افراد لباس شخصی‌‌هایش شدیدا کاهش یافته. 

این فرصتیست برای تولدی دیگر از اعتراضات مردمی و آغازی برای سرنگونی رژیم. 

این شاید آخرین فرصت ما باشد ولی‌ یک فرصت طلائی است. از دستش ندهیم.

سرنوشت نظام حاکم بر ایران به سرنوشت نظام بشار اسد چنان گره خورده، که حتا پس از کوتاه آمدن چین و روسیه، ایران هنوز بر سر مواضع خود و حمایت از رژیم خونخواری چون خودش، دست بر نداشته. 
این روز‌ها پیامک‌های زیادی در حال گردش هستند که بسیار امیدبخشند. احساسی‌ آمیخته از خشم و هیجان در دل‌ مبارزین مانند نبض میزند. نگاه‌ها در کوچه و خیابانها هزاران سخن می‌گویند. گاهی‌ مردم یواشکی با انگشتان خود یک علامت "وی" به یکدیگر نشان میدهند.


 اسد سقوط كند (كه ميكند!) رژيم جمهورى اسلامى هم ديرى نخواهد كشيد تا سقوط كند. (كه ميكند!)

ترس جمهوری اسلامی از مردم است، از مردمی متحد و با اراده. ترس ما از چیست؟  

نيروها را انسجام دهيم، با اپوزيسيونى متحد وارد عمل شويم و خود را براى فاز جديدى از مبارزه و برنامه ريزى شده اماده كنيم.

خيزش مردمى اماده تولدى ديگر است. 

پاينده ايران

ارتونیس (سوگل) ۴ مرداد، ۱۳۹۱ 

Artunis, July 25th 2012



۱۳۹۱ تیر ۲۱, چهارشنبه

و این پنجاه و شش نفر ...

تاریخ آمریکا را این ۵۶ نفر رقم زدند.
در سال ۱۷۷۶ ، ۵۶ نفر با هم توافق رسیدند تا راه چاره‌ای پیدا کنند و کشورشان (نمایندگان ۱۳ کلونی مستعمره به نمایندگی از مردم آمریکا) از زیر سلطه انگلیس آزاد سازند.

اعلامیه معروف استقلال آمریکا را نوشتند و هر ۵۶ نفر پای آن را امضا کردند.


این اعلامیه پایه و اساس آمریکای آزاد امروز را بنا نهاد. چیزی که با امضای ۵۶ نفر آغاز شد! ۵۶ نفر که با هم اتحاد کردند نه برای خواسته‌های فردی و یا حزبی بلکه برای آزادی کشور و مردمشان.
یک نکته تاریخی :
همانطور که در عکس مشاهده می‌کنید، امضای جان هنکاک "John Hankock" که از همه بزرگتر دیده میشود، به خاطر خود نمأیی و یا نشان دادن سر بودن خود به بقیهٔ افراد نبود. بلکه یک نوع سمبل اعتراضی و شجاعت وی را میرساند زیرا حاکمین انگلیس برای سر او پاداش کلانی تعیین کرده بودند. وی بعد از امضا این جمله را عنوان می‌کند: "این را انگلیسی‌ها بدون عینک هم میتوانند بخوانند، بگویید پاداششان را دو برابر کنند."
این ۵۶ نفر که برای نسل‌های بعدی آمریکا افتخار آفرین هستند، به ریسک‌ها و خطراتی که پس از امضای این اعلامیه متوجهشان بود، واقف بودند ولی‌ با این وجود می‌دانستند که برای رسیدن به آن آزادی و استقلال که شایسته مردم و کشورشان بود و رویایی که آن را شاید سالها در سر داشتند، می‌بایست از یک جا آغاز کرد و تا پای جان ایستادگی کرد.
این افراد شخصیت هایی با نفوذ و معروف در جامعه، با تحصیلات بالا، انسان هایی با استعداد و روشنفکرانی بودند که هر کدام در حرفه‌های مختلف تخصصی داشتند.
وکیل حقوقی، آگرونومیست (مهندس کشاورزی)، آرشیتکت، فیزیکدان، موسیقی‌دان، دانشمند، فیلسوف، ناشر، معلم، بیزنس من و سرمایه دار، نویسنده، مخترع، سیاستمدار، طیف مذهبی‌ و بسیاری از دیگر مشاغل که متحد ایستادند

زیرا یک رویای مشترک در سر داشتند؛
آمریکا را تبدیل به یک کشوری آزاد سازند تا شهروندان آن دیگر زیر هیچ نوع سلطه‌ای سرکوب نشوند.
اسامی امضاکنندگان که کم و بیش با برخی‌ از این نام‌ها آشنا هستیم به شرح زیر می‌باشد:

Connecticut (4): Roger Sherman, Samuel Huntington, William Williams, Oliver Wolcott
Delaware (3): Caesar Rodney, George Read, Thomas McKean
Georgia (3): Button Gwinnett, Lyman Hall, George Walton
Maryland (4): Samuel Chase, William Paca, Thomas Stone, Charles Carroll of Carrollton
Massachusetts (5): John Hancock, Samuel Adams, John Adams, Robert Treat Paine, Elbridge Gerry
New Hampshire (3): Josiah Bartlett, William Whipple, Matthew Thornton
New Jersey (5): Richard Stockton, John Witherspoon, Francis Hopkinson, John Hart, Abraham Clark
New York (4): William Floyd, Philip Livingston, Francis Lewis, Lewis Morris
North Carolina (3): William Hooper, Joseph Hewes, John Penn
Pennsylvania (9): Robert Morris, Benjamin Rush, Benjamin Franklin, John Morton, George Clymer, James Smith, George Taylor, James Wilson, George Ross
Rhode Island (2): Stephen Hopkins, William Ellery
South Carolina (4): Edward Rutledge, Thomas Heyward Jr., Thomas Lynch Jr., Arthur Middleton
Virginia (7): George Wythe, Richard Henry Lee, Thomas Jefferson, Benjamin Harrison, Thomas
Nelson Jr., Francis Lightfoot Lee, Carter Braxton
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

من ایمان دارم و به این اصل باور دارم که ما ایرانیان نیز ۵۶ نفر، ۸۰ نفر، ۱۰۰ نفر یا بیشتر را دارا میباشیم که دارای یک رویا و هدف مشترک میباشند و به نمایندگی از مردم ایران، نه تنها خود محوری را کنار گذاشته اند بلکه حاضرند قیل و قال‌های دیرینه حزبی خود را نیز کنار بگذارند و به عنوان رهبران افکار عمومی‌ ، صاحب نظران مملکت بدون داشتن هر گونه ارتباطی‌ با نظام مستبد حاکم در ایران و بدون اینکه قصد داشته باشند این خوراک مسموم جمهوری اسلامی را با زدن ادویه‌های خوش رنگ و بود دوباره به خورد مردم ما بدهند، بتوانند دور یک میز بنشینند، دست به دست بدهند و پای اعلامیه آزادی ایران را امضأ کنند و تا ایران را از زیر سلطه ملایان و جمهوری ننگین اسلامی آزاد نکردند و شرایط انتخابات آزاد برای تعیین سرنوشت این کشور توسط خود مردم را فراهم نکردند، اتحاد خود را از دست ندهند و از پای ننشینند.
به این اصل باور دارم ، ولی‌ هنوز نمیدانم اسامی این افراد چیست.

در اصل این مردم ایران هستند که تاریخ خود را رقم میزنند ولی‌ نمایندگان این مردم و این پیشگامان چه کسانی‌ خواهند بود؟
این شیر مردان و زنانی که تاریخ ایران را رقم خواهند زد و در کتب تاریخی و درسی‌ ثبت خواهند شد و باعث افتخار همه ما ایرانیان چه این نسل چه نسل‌های آینده خواهند بود، چه نام دارند؟
بیصبرانه منتظر خواندن امضای این نامها، پای اعلامیه آزادی ایران هستم.
پاینده ایران

ارتونیس (سوگل) ، ۲۱ تیر ۱۳۹۱
Artunis, July 11th 2012

۱۳۹۱ تیر ۱۷, شنبه

کابوس شبهای من و زمانی‌ برای تصمیم

روی لبه تیغ راه رفتن را میشناسید ؟

دیشب کابوسی دیدم که از حقیقت امروز من و تو دور نبود.

خواب دیدم روی لبه تیغی ایستادم و آتشی به بزرگی‌ مساحت کّل ایران زیر پایم فروزان است و سرکشی می‌کند. مه‌ بزرگی‌ جلوی چشمانم را گرفته بود ، می‌دانستم مقصد دور نیست ولی‌ آن را نمی‌دیدم. چه باید کرد؟ ایستادن غیر ممکن بود . تیغ داغ تر و داغ تر میشد ، پاهایم می‌سوخت!
درد عجیبی‌ بود. استخوان‌هایم فریاد شکستن سر داده بودند، سرم گیج میرفت، خسته بودم . اگر پایم لیز میخورد دو شقه میشدم.  راه باز گشتی بود ؟ بییشتر راه را پیموده بودم ، به عقل جور در نمی‌آمد برگردم. با این وجود پشت سرم را نگاه کردم ، ناگهان دیدم جمعیتی بیشمار پشت سرم روی لبه همان تیغ بودند . مثل من گرفتار !  نگاهی‌ به فرد پشت سرم کردم ، نگاهش مانند من پر از نگرانی‌ و ترس بود. به پاهایش نگاه کردم ، پاهایش ماند من از داغی‌ در حال سوختن بود، بدنش می‌لرزید . با نگاهش به من فهماند درد من و تو یکیست با هم به فکر چاره باشیم.

دستم را دراز کردم و گفتم: یا با هم از این وضع جان سالم به در می‌بریم یا جدا از هم شقه می‌شویم و نابود. 

زمانی‌ برای تصمیم بود ! زمانی‌ بود که باید به فکر چاره می‌بودیم. هیچ کدام به تنهایی قادر نبودیم راهمان را ادامه بدهیم.

گفت: اگر دستم را بهت بدهم و تو پایت لیز بخورد من را هم با خود به زیر خواهی‌ کشید ! گفتم: نگران نباش دستت را به پشت سریت بده و او هم به پشت سریش، هر کدام پایمان لغزید دیگری تعادل را حفظ می‌کند.

و همین اتفاق افتاد. دست‌ها به هم گره خوردند ، مه‌ ناگهان محو شد و من جلوی رویم را دیدم . دیدم فردی هم جلوی من است ویک فردی جلوی او و تا چشم کار میکرد افراد دیده می‌شدند.  زن و مرد ، پیر و جوان ، رنگ و وارنگ.

فرد جلوی رویم داشت پایش می‌لغزید ، دستش را گرفتم و گفتم  تو هم هم همین کار را انجام بده ، راهی‌ جز این نداریم. 

وقتی‌ همه دست‌ها گره خوردند متوجه شدیم که سنگ به طرف ما پرتاب میشود. از بالا و پائین از این طرف و آن طرف. سنگ‌های کوچک و بزرگ . گفتم: این سنگ‌ها از کجا میایند.  فرد پشت سر گفت : اهمیت نده نرمک نرمک راه را ادامه بده . این‌ها کسانی هستند که است دست‌های گره کرده ما میهراسند و از اینکه داریم به مقصد نزدیک می‌شویم. ماموریتشان همیین است که نگذارند من و تو به مقصد برسیم.
از زمین و زمان سنگ میبارید و ما به راهمان ادامه میدادیم. هر از گاهی‌ فردی تعادل خود را از دست میداد و نفر بعدی دوباره او را میگرفت . سنگ‌ها زیاد تر‌ و زیاد تر‌ میشدند ...

از خواب پریدم

پیش خود فکر کردم ، چیزی به رسیدن نمانده بود. آیا این دست‌ها گره خورده میماندند ؟ آیا ممکن بود این سنگ‌ها به به کسی‌ اصابت کنند و تعادلش را به هم زنند ؟  آیا موفق میشدیم به مقصد برسیم ؟

این کابوس را باز هم خواهم دید تا روزی که همه این تصمیم را بگیرند ، دست‌های گره خورده را از هم باز نکنند و به این سنگ‌ها اهمیت ندهند . آن روز این کابوس خاتمه خواهد یافت . این کابوس شاید فقط برای من نباشد، شاید بسیاری از ما همین کابوس را داشته باشیم و منتظر زمانی‌ باشیم که یک تصمیمی بگیریم .


به قول شاهزاده رضا پهلوی :
یا با هم آزاد خواهیم شد و آزاد خواهیم ماند و یا جدا از هم تا ابد بار سنگین استبداد را به دوش خواهیم کشید .

 امروز زمانی‌ برای تصمیم است .

ارتونیس ، ۱۷ تیر ۱۳۹۱
Artunis, July 7th 2012








۱۳۹۱ تیر ۱۳, سه‌شنبه

رضا پهلوی: هم میهن اتحاد و همبستگی ملي کلید رهایی ایران است


-

فایل صوتی کم حجم برای دانلود و پخش از روی گوشی همراه
-


محتوای متن به صورت نوشتاری:

من همبستگی‌ میان هم وطنانم را، کیلید رهایی ایران خوانده ام.
باور من این است که ملت آزاد نخواهد شد مگر همه ایرانیانی که به استقلال وطن خود و استقرار حکومت مردم و قانون معتقدند، هم دوش با هم در راه رسیدن به هدفهای مشترک گام بردارند.


 آینده ایران، آیندهٔ شایسته مردم ما، در گرو این همبستگی است.

 اما چگونه می‌توان نه تنها به آرمان و سخن بلکه بر عرصه پیکار و عمل، همبسته و هم دوش شد؟
به عقیده من، ما هنگامی همبسته خواهیم شد، که از خود بیرون آییم و غرق در ایران شویم. دیگر در برج عاج خود ننشینیم، یک بعدی نیاندیشیم، و تنها از دریچه محدود چشمان خود به ایران نگاه نکنیم.
همبسته آنگاه خواهیم شد که خود را افراد تفکیک ناپذیر یک ملت، یک تاریخ و یک سرنوشت بدانیم.
منطق خشک و حسابها و منافع گروهی و مسلکی را مهار بزنیم، و از احساسات غریزی خود، به عنوان یک ایرانی‌، به عنوان عضو یک خانواده بزرگ و کهن، الهام بگیریم.

ملت“ را جانشین „من“ کنیم".

 بدانیم که تاریخ ما طولانی تر ، هویت ما قویتر و تجربه‌های ما گوناگون تر از آن است که هیچ یک از ما بتواند به تنهايی یکه تاز عرصه پیکار و پرچمدار آینده ایران شود.

 آن هنگام همبسته خواهیم شد که بدانیم هیچ یک از ما، حتى بهترین و پاکترین میان ما، در برگیرنده همه حقیقت نیست. هر یک از ما بازتاب پاره‌ای از حقیقت و مظهر بخشی از گذشته و آینده ایران است.
همبسته وقتی‌ خواهیم شد که بدانیم، بی‌ یک میهن آزاد و سربلند، هیچیم. و جدال ما بر سر آنچه که باید میشد و آنچه که باید بشود ما را به جایی نخواهد رساند. یقین داشته باشیم، که جدا از هم میراثی جز شکست برای فرزندان خود باقی‌ نخواهیم گذشت.
بدانیم که، یا با هم آزاد خواهیم شد و آزاد خواهیم ماند، یا جدا از هم تا ابد بار سنگین استبداد را به دوش خواهیم کشید.
رضا پهلوی


-----------------------------
ارتونیس ، ۱۳ تیر ۱۳۹۱ 
Artunis, July 3rd 2012