۱۳۹۱ خرداد ۷, یکشنبه

اپوزیسیون ایران نیاز به کمک غرب دارد - ترجمه مصاحبه رضا پهلوی در روزنامه برلین

گزارش روز
پسر شاه ، رضا پهلوی با روزنامه برلین در رابطه با سرنوشت میهنش سخن گفت
»اپوزیسیون ایران نیاز به کمک غرب دارد«

۲۵ ماه می ۲۰۱۲ ، ۱۰:۲۰ ، روزنامه برلین

شاهزاده رضا پهلوی (۵۱ ساله ، متاهل ، سه دختر) ، پسر آخرین پادشاه و ملکه فرح دیبا ، دیروز از جانب کمیسیون حقوق بشر در رابطه با موقعیت کنونی ایران به پارلمان آلمان دعوت شده بود. اما کمی قبل از این اجلاس بدون ارائه دلیل و از طریق ایمیل این دعوت را لغو کردند.

در پاسخ به سئوال روزنامه برلین یک سخنگوی پارلمان توضیح داد:»این گفت و شنود بدلیلاختلالات در برنامه ریزی لغو شد. در حال حاضر مشخص نیست ، که آیا این گفت و شنود انجام گیرد.
«. پسر شاه در واشنگتن و پاریس زندگی میکند. خبرنگار روزنامه برلین ، حسین یزدی دیروز با ایشان در برلین گفتگو کرد.

خبرنگار – چه احساسی‌ نسبت به لغو ملاقات از طرف پارلمان دارید ؟
رضا پهلوی – برای من بسیار تعجب انگیز بود ، کمیسیون هیچگونه توضیحی نیز در این رابطه نداد.
خبرنگار - نظر شما در رابطه با سیاست دولت آلمان چیست؟ ایا تحریم ها تأثیری دارند؟
رضا پهلوی – نه تنها آلمان ، بلکه سیاست تمامی کشورهای غربی بسیار یک جانبه است. تمرکز آنها صرفا روی خطر ناشی از گسترش تسلیحات اتمی تهران میباشد. و تلاش میکنند از طریق تحریم ها جلوی کار آنها را بگیرند . ولی تنها با این اقدام نمیتوان رژیم را به زانو در آورد. تحول های واقعی میتوانند تنها بدست ملت انجام گیرند. بدین جهت میبایست جامعه جهانی از اپوزیسیون ایران حمایت کند.
اپوزیسیون ایران نیاز به حمایت غرب دارد.
خبر نگار – دیروز دور دیگری از مذاکرات اتمی با ایران آغاز گردید. آیا ایران در حال ساختن بمب (اتم) است؟
رضا پهلوی – من مطمئن هستم. در غیر اینصورت چگونه میتوان توجیه کرد که تهران برنامه اتمی خود را آشکار نمیکند و نه تنها متحمل تحریم ها شده بلکه تهدید حمله نظامی به تاسیسات اتمی را نیز به جان خریده؟
و چرا تهران اورانیوم را همواره با درصد های بالاتر قنی میکند؟
دلیل گسترش تسلیهات اتمی این است: تهران قصد حکمفرمایی در کل منطقه را دارد. ایران با سلاح های متداول قادر به رویارویی با جامعه جهانی نیست ، به همین دلیل بمب اتم میخواهد.هدف آنها تنها حمله به اسراییل نیست.
خبرنگار – در اسراییل در رابطه با حمله بازدارنده علیه تسلیحات اتمی ایران بحث میشود. نظر شما در این رابطه چیست؟
رضا پهلوی – گستنرش تسلیحات اتمی ایران موجودیت اسرائیل را به خطر می اندازد. اسرائیل نمیتواند این امر را بپذیرد. رژیم یا باید سرنگون شود و یا برنامه های اتمی خود را متوقف سازد.
اسرائیل خود تمایلی به جنگ ندارد.
طبیعتأ باید تمام تلاش خود را به کار بگیریم که از وقوع یک جنگ جلوگیری کنیم. از طرف دیگر ، دنیا هم نمیتواند تا ابد نظاره گر مذاکرات  باشد.
خبرنگار – شما در واشنگتن زندگی میکنید. ارتباطات شما با ایران چگونه اند؟
رضا پهلوی – بسیار عالی.
خبرنگار – شما در اپوزیسیون بسیار فعال هستید...
رضا پهلوی – ما میخواهیم هر چه سریعتر گروه های مختلف اپوزیسیون را متحد سازیم. این گروه ها شامل چپ ها ، جمهوری خواهان ، آزادیخواهان ، طرفداران پادشاهی مشروطه و همچنین گروه های مذهبی میباشند. شورایی تشکیل خواهد شد. هدف ما بر گذاری انتخابات آزاد در ایران است. حکومت این امر را نخواهد پذیرفت. پس باید سرنگون شود. و جهان میبایست به طور جدی  اپوزیسیون را حمایت کند. این روش کم هزینه تر از یک جنگ است.
خبرنگار – آیا به بازگشت پادشاهی (به ایران) باور دارید؟
رضا پهلوی – من فکر میکنم که یک حکومت پادشاهی مدرن در میان دیگر مدل های حکومت ، حکومتی پسندیده برای کشورم میباشد. ولی روی این امر پا فشاری نمیکنم. این تصمیم را ایرانیان باید خودشان بگیرند. برای من محتوای (حکومت) یک ایران جدید اهمیت دارد:
عدم تمرکز قدرت ، دمکراسی ، حقوق بشر و جدایی دین از حکومت.
ترجمه: شهریار ایرانی
حق برداشت این متن بدون ذکر منبع مجاز نمیباشد.

ارتونیس، ۷ خرداد ۱۳۹۱
Artunis, May 27th 2012
source: BZ-Berlin



سر تعظیم جلوی تهران فرود آوردن بی‌فایده است

جرج گافرن روزنامه نگار آلمانی‌ در روزنامه برلین اعتراض شدید خود را از لغو جلسه حقوق بشری در پارلمنان آلمان به سخنگویی شاهزاده رضا پهلوی ، ابراز میدارد . ترجمه این مقاله را اینجا بخوانید

سر تعظیم جلوی تهران فرود آوردن بی‌فایده است.

استیل خوب چیز دیگریست.
 لغو اجلاس حقوق بشری رضا پهلوی فرزند شاه ایران در پارلمان آلمان ، آن هم به دلایل نخ نما هم خنده آوار و هم خجالت آور است.
حال هر کس که در شلوارش از ترس کار خرابی کرده باشد . کّل این جریان نشان از آن دارد که دیکتاتور تهران در آن دخالت داشته .
 شاید این مذاکرت سلاح اتمی‌ حرکتی‌ با خود به همراه داشته باشد. ولی‌ ظالمان هرگز به نشانهای ضعف دیگران عکس‌العمل نشان نداده اند، قطعا احمدی نژاد هم نه . 

Source -BZ Berlin




۱۳۹۱ خرداد ۶, شنبه

ترجمه فارسی‌ مصاحبه شاهزاده رضا پهلوی با روزنامه برلین

تاریخ این مصاحبه : ۲۲ ژانویه ۲۰۰۲
خبرنگار: اعلیحضرت ، شما ۲۲ سال است که در تبعید به سر می‌برید، آیا فکر می‌کنید روزی بتوانید به عنوان پادشاه ایران به تهران بازگردید -

رضا پهلوی: من به عنوان یک شهروند ایرانی فقط یک هدف دارم: برقراری دموکراسی در کشورم (بازگشت دمکراسی به کشورم). ما به یک سیستم سکولار نیازمندیم، به معنی‌ جدایی کامل دین از سیاست.
آنگاه مردم ایران تصمیم خواهند گرفت چه شکل حکومتی را برای کشورشان می‌ خواهند، پادشاهی یا جمهوری. من حتی میتوانم تصور کنم به عنوان یک شهروند عادی در ایران زندگی‌ کنم. و من باور دارم این تصمیم نهایی باید تحت نظارت سازمان ملل صورت بگیرد.
خبر نگار: وضعیت کنونی در ایران را چگونه می‌بینید؟
رضا پهلوی: همچنان بد، وضعیت اقتصادی فاجعه انگیز است، سرکوب سیاسی توسط ملایان اخیرا به شدت خود نیز افزوده است. بنیادگرایان محافظه کار همچنان عصای حکمرانی را محکم تر از همیشه در دست دارند. نمایندگان مجلس و روزنامه نگاران منتقد سر از زندان‌ها در می‌آورند. وزارت اطلاعات همه جا حضور دارد و تقریباً سانسور کامل حکم فرماست. ولی‌ تمام این‌ها نشانه این هم هست که ملت ایران به جوش آمده.
در غرب این تفاوت گذاشته میشود بین "شاهین" ، رهبر مذهبی‌ آیت‌الله خامنه‌ای و "کبوتر" رئیس جمهور سابق خاتمی. که کدام جناح در دراز مدت قویتر خواهد بود؟ من این فرضیه غربی را ساده اندیشی‌ میبینم. ببینید، در طول پنج سال متوالی جنبش خاتمی آرای بسیاری را به خود تعلق داد که موجب شد خاتمی برای بار دوم هم به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود. ولی‌ در تمام این سالها هیچ چیزی تغییر نکرد.



مشکل اصلی‌ در کشور من همان به اصطلاح "حکومت اسلامی خدا بر زمین" است، که در آن همه چیز زیر سلطه ملایان قرار گرفته است. در ایران از سال ۱۹۷۹ یک حکم فرمایی تروریستی از جنس توتالیتر را مشاهده می‌کنیم. ولی‌ خاتمی همواره از اصلاحات صحبت می‌کند.
حرف زیاد زده میشود، مخصوصاً زمانی‌ که به خارج سفر می‌کنند. این من را به یاد فرمانده نازی اس اس "هیملر"* و وزیر امور خارجه هیتلر "فون ریبن تروپ"* میاندازد. که یکی‌ با یونیفورم مشکی‌ با تصویر جمجمه روی آن ظاهر میشد و دیگری در کت و شلوار شیک.
ولی‌ هر دو از یک نوع نگرش تخریبی‌ برخوردار بودند.

بهتر است غرب کمتر به شعار‌ها توجه کند، و بیشتر خود را از اوضاع و احوال و وضعیت خود مردم آگاه سازد.
خبرنگار: آیا فکر نمیکنید کمی‌ دولتهای غربی را دست کم میگیرید؟ منافع اقتصادی رو فراموش نکنید. پیشنهادات وسوسه انگیزی از تهران ارائه میشوند.

رضا پهلوی: من مخالفت با برقراری ارتباط با حاکمان کنونی نیستم. ولی‌ وضعیت حقوق بشر و همچنین نقش ایران در برنامه ریزی تروریزم بین‌المللی نیز می‌بایست عنوان شوند. 
شاید این طرز تفکر کهنه به نظر بیاید، ولی‌ وجدان در سیاست هنوز دارای اهمیت است. اگر به این مهم به دلیل منافع یا به هر دلیل دیگری بی‌ توجهی‌ شود، نهایتاً هزینه خونین، خشونت آمیز و گرانی را با خود به همراه خواهد داشت.  
تاریخ این را همواره ثابت کرده. 
خبرنگار: غرب باید دقیقا چه رفتاری داشته باشد؟ تنها راه موثر، که میتواند ملایان را سر عقل بیاورد، تحریم است. ولی‌ تاثیرات آن خود بحث برانگیز است. اکثرا این گونه اقدامات بیشتر روی مردم فشار می‌‌آورد تا روی حکمرانان. آیا احتمال این خطر هست، که مردم و حاکمیت بیشتر باهم جوش داده شوند؟

رضا پهلوی: این‌ها را در مورد صربستان میلوسویچ، رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی و یا حکمرانی ساندینیست‌ها توسط اورتگا، هم می‌گفتند. رویداد ولی‌ همواره بر عکس بوده. تحریمات به مردم سرکوب شده این را ثابت میکنند که جهان آزاد به فکر شماست. این یک قدرت عظیمی‌ به آنها میدهد و دیکتاتور‌ها را تضعیف می‌کند. 

خبرنگار: وقتی‌ از اعتراضات در ایران می‌شنویم، همیشه صحبت از دانشجویان و روشنفکران است که به خیابان‌ها می‌‌آیند. بازار ولی‌ ساکت است. آیا امکان این هست – و البته قابل درک است - که این برای شما یک توهمی میتواند باشد؟

رضا پهلوی: ابدا، همیشه پایان تمام دیکتاتوری‌ها توسط نخبگان فکری رهبری شده و نهایتان این جنبشها به اقشار مختلف جامعه انتقال یافته. 

توضیح مترجم -  سوال بعدی در متن اصلی‌ احتمالا از قلم افتاده
رضا پهلوی: در حال حاضر به وضوح اعتراضاتی در رابطه با این حمایت عظیم از فلسطینی ها مشاهده میشود، در صورتی‌ که وضعیت کشورمان خودمان هر روز بدتر میشود. به خصوص که ما عرب نیستیم. بین ایرانیان و یهودیان یک رابطه ۲۰۰۰ ساله موجود می‌باشد. برای من حق موجودیت اسرائیل زیر سوال نمی‌باشد.  
خبرنگار: به نظر شما چه اندازه از عمر رژیم ملایان باقی‌ مانده؟

رضا پهلوی: این جواب فقط میتواند از روی حدسیات باشد. ولی‌ من فکر می‌کنم حکمرانی ملایان تا حد اکثر ۳ سال دیگر به پایان خواهد رسید.

خبرنگار: بزرگترین خطایی که غرب ممکن است مرتکب شود چه خواهد بود؟ 

 رضا پهلوی: ایران امروز مشکل اساسی‌ در کل منطقه می‌باشد. اینجاست که تروریزم جهانی‌ ریشه خود را باز می‌یابد. اینجاست که سلاح‌های کشتار جمعی‌ طراحی‌ میشوند. از اینجا هزینه مالی‌ برای، "جنگ جویان متعصب خدا" تأمین میشود. با این وجود من مخالف یک حمله نظامی به ایران میباشم و هشدار میدهم. این فقط باعث قدرت ملایان میشود و یک نوع مستی ناسیونالیستی بین مردم ایجاد کند.

خبرنگار: آیا برای شما از پدرتان خاطراتی به جای مانده ؟

رضا پهلوی: خیلی‌ کم. پدر من برای ما مرد بزرگی‌ بود. او متعلق به مردمش بود نه به فامیلش. شاید خیلی‌ چیز‌ها را خیلی‌ سریع می‌خواست، و بی‌ شک اشتباهاتی هم کرد. فقط میدانم، که او یک انسان والأیی بود که عاشق میهنش بود. 

خبرنگار: خود شما اعلیحضرت، تحت محافظت مداوم هستید. آیا ترس جان دارید؟

رضا پهلوی: خیر، من تعهدی در قبال مردم ایران دارم که باید به انجام برسانم. در زندگی‌ چیزهای وجود دارد که ارزششان از جان بیشتر است. 


 translation by Artunis (Sogol) May 27th 2012 
ترجمه توسط ارتونیس (سوگل) ، ۷ خرداد ۱۳۹۱

حق برداشت این مطلب بدون ذکر منبع مجاز نمیباشد 

 *Heinrich Himmler, Joachim Von Ribbentrop

source: BZ- News aus Berlin




رضا پهلوی و تیم ده نفره حقوق بشری در برلین

یک ماه و نیم پیش دعوتی از رضا پهلوی به عمل آمد که این موقعیت را دارا باشد که در پارلمان آلمان در برلین در مورد نقض حقوق بشر در ایران نشستی با سیاست مداران داشته باشد. رضا پهلوی از آنجا که کار خود را در کار تیمی می‌بیند از افراد مختلف درخواست کرد که با او به برلین سفر کنند و در این نشست حضور داشته باشند. یک تیم ۱۰ نفره که رضا پهلوی را سخنگوی خود اعلام کردند آماده این نشست شد.

افراد شرکت کننده در این اجلاس اکثرا کسانی بودند که نقض حقوق بشر را در این ایران لمس کرده و از این فرصت پیش آماده برای رساندن فریاد خود در یک مجمع بین‌المللی استقبال کردند .

ادعای رسانه‌های حکومتی که این نشست به دلیل تحت شعاع قرار دادن کنفرانس بغداد ترتیب داده شده ، صحیح نمی باشد چرا که آنزمان تاریخ نشست ۵+۱ با ایران مشخص نبوده

اشاره به این موضوع از دقیقه ۴:۱۷ در این کلیپ



:و اما 
 وقتی‌ رضا پهلوی و تیم ده  نفره وارد برلین شدند از طریق یک ایمیل بدون هیچ توضیحی از لغو این جلسه مطلع شدند. 

وقتی‌ این خبر را در بالاترین خواندم بسیار حیرت زده شدم ، چطور ممکن است چنین نشستی بدون هیچ توضیحی بهمین سادگی‌ لغو شده باشد ؟

می‌توان دلیل لغو این نشست را حدس زد و اینکه فشار از کدام طرف وارد شده، ولی‌ همانطور که خود رضا پهلوی در مصاحبه خود در دویچه وله گفت اساس را بر حدسیات نگذاریم .

با وجود اینکه این جلسه لغو شد ولی‌ خوشبختانه از آنجا که یک سیاست مدار همیشه یک "پلان ب" در دست خود دارد، این گروه ۱۰ نفره موفق شدند نشستها و دیدرهای مختلفی‌ را با افراد کلیدی در پارلمان آلمان داشته باشند .

بخشی از این گزارشات توسط ، رادیو فردا، دویچه وله و بی‌بی‌سی بازتاب داده شد که میتوانید به تریتیب در فیلم‌های زیر مشاهده کنید. برای مشاهده گزارش بی‌بی‌سی مراجعه شود به بالا

رادیو فردا


دویچه وله 

:نکته مهم
نشست لغو شد ، ولی‌ باز هم صدای ما ایرانیان به جهان غرب رسانده شد ! . و این از همه مهمتر بود .

مساله ما مردم ایران بیشتر مساله حقوق بشر است تا مساله اتمی‌ . این صدای ماست که باید جهانیان بشنوند                          
و به قول خودمونی‌ها 
"بچه‌ها متشکریم "


حرف آخر رضا پهلوی به دولتهای خارجی‌

:متن ویدئو بالا به صورت نوشتار
حرف آخر رضا پهلوی به کشورهای غربی. برگرفته از مصاحبه با دویچه وله ۴ خرداد ۱۳۹۱
از دید مردم ایران مساله محوری نقض حقوق بشر و آزادی سیاسیست ، مساله هسته‌ای یک مساله ثانوی است. و در واقعه اگر شما غربی‌ها تنها نکته‌ای که در مذاکرات با جمهوری اسلامی مدّ نظر دارید ، صرفاً پرونده هسته‌ای و اضافه بر آن مساله حقوق بشر را طرح نکنید ، در اصل یک تو دهنیست به مردم ایران که ما اهمیت به وضعیت شما نمیدهیم و فقط به دنبال منافع خودمان هستیم. اگر این پیغامی است که میخواهید به مردم ایران بدهید، بنابراین همین مساله را میتوانید ادامه دهید، ولی‌ اگر مساله حقوق بشر و نهایتاً دمکراسی که ضمنا به نظر من آخرین آخرین راه کار نهایی است برای اینکه در آن منطقه واقعا امنیت به وجود بیاید این است که کمکی‌ بشود به دموکرازیساسیون. و این است که جمهوری اسلامی هرگز به این تن نخواهد داد. اگر شما سیاستتان تحریم و فشار روی رژیم صرفاً برای وادار کردن آن به بازگشت به میز مذاکره میباشد ، این سیاست تا به امروز جواد نداده است ، بار دیگر هم همانطور که من پیپشبینی می‌کردم امروز در بغداد شکست خورد و رژیم طبق معمول هدفش در جهت زمان خریدن و وقت خریدن است. یک زمانی‌ می‌رسد، و این حرف آخرم بود ، شما میبایست به عنوان دولتهای خارجی‌ توجه خود را بر این بگذارید ، به خاطر منافع مردم ایران و آزادی و حقوق بشر هم که نباشد ، به خاطر منافع خودتان هم که شده ، باید ببینید اهرم فشاری که رژیم به آن عکس‌العمل بیشتری نشان خواهد داد کجا خواهد بود. جمهوری اسلامی آنقدر از تحریم نگران نیست، تنها چیزی که باعث میشود آقای خامنه‌ای و بقیه آنها شب خوابشان نبرد این است که روزی مردم روی دستشان بلند شوند . و شما هیچ کاری در این ۳۰ سال نکردید که کمکی‌ باشد به تقویت دست مردم و فقط بسانده کردید به دیالوگ با رژیم ، مسئولین و رهبری آن و نه بقیه مردم ایران که اکثرا آنها خارج از این رژیم قرار دارند. وقتا آن رسیده که دیالوگ مستقیم با مردم ایران و آزادی خواهان ایران بر قرار کنید . و این چیزی نیست که جمهوری اسلامی بتواند حق اعتراض به آن داشته باشد.
ارتونیس، ۶ خرداد ۱۳۹۱

واکنش تند یکی‌ از روزنامه نگاران آلمانی به دولت آلمان برای لغو این اجلاس .

سر تعظیم جلوی تهران فرود آوردن بی‌فایده است


۱۳۹۱ اردیبهشت ۳۰, شنبه

Reza Pahlavi's statement condemning the murder verdict of Shahin Najafi

I strongly condemn the outspoken murder verdict for Shahin Najafi, our country’s young artist and I ask the international community together with all freedom seekers around the world not to remain silent towards this barbaric and medieval behavior of the Islamic government which should be decisively condemned.

The religious tyranny ruling on Iran during the past 33 years, has organized a targeted violence against our people. The institutionalization of violence has been in all society levels, destroying all socio-cultural structures particularly against the youth who are our true national capital.
The Islamic Republic is the initiator of all misery in our beloved country. On one hand by instrumental usage of religion and Promoting superstition, religious fanaticism, and repression of basic rights like the obvious freedom of thought and speech, on the another hand, has been the main cause for people losing their faith in religion, especially among the youth.

The performance of this theocratic regime is based on religious apartheid which has no result but the invalidity of the religion and clergymen. An oppressive government who calls itself God’s representative on earth, brings injustice on both religious and non-religious people of this land and has violated the fundamental human rights even among clergymen.

My dear compatriots,

The Iranian youth as well as all other young people around the world, express their dissatisfaction and the irregularities of their society under the form of a cartoon, a poem, a writing or their objection turns out to be a song.

But the ruling regime, reacts in an inhuman and uncivil manner and systematically violates the freedom of thought and speech and threatens our youth and accuses them of blasphemy regardless of their outcry over the current situation in the country.

Today, flogging and death sentences used to repress free expression, are considered as symbols of savagery medieval acts. The Islamic regime should know that the young wise and brave Iranians can neither be censored nor silenced in this way.

The miserable experience with this religious regime has proven that the establishment of the basic principle in order to achieve a democratic governance in our country Iran, is the separation of the two institutions, religion and state. With every passing day, the true nature of this anti-religious and non-human regime reveals more and more.
it's upon all of us to unmask their deception with vigilance and enlightment to define the borders between true religious and the instrumentally religious pretenders so that we can disarm those have been entrenched behind in the name of religion. Only in a government based on the separation of religion and state the respect to all religions, beliefs, dissidents and even to all clergymen will be maintained.

Although our struggle for freedom of thoughts and the mutual respect of each other's rights appear difficult to achieve, but I am sure that our victory is in the near future and as always I will do my best efforts to let the “cry for freedom and justice” of my people get heard.

God bless Iran

Reza Pahlavi
Artunis, May 19th 2012

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۶, سه‌شنبه

رضا پهلوی صدور حکم قتل شاهین نجفی را شدیدا محکوم می‌کند

متن کامل این پیام را در پایان مطلب بخوانید.

ولی‌ قبل از آن، ‌نکته ای که می‌خواهم اینجا اشاره کنم این است که

ما ایرانیان آماده اتحاد هستیم.

اتّحادی فرا مسلکی و ایدئولوژیک . چند اتفاق که اخیرا با آن مواجه بودیم این را به ما ثابت کرد. ۱- حذف نام خلیج فارس از گوگل ۲- بحث سر جزایر سه گانه و ۳- آهنگ شاهین نجفی و پیامد آن که باعث شد از فعالان سیاسی، حتی هم میهنان ایرانی غیر سیاسی ، فعالین حقوق بشری ، چهره‌های شناخته شده و رهبران اپوزیسیون، همگی‌ یک صدا صدور این حکم را محکوم کنند .

این مساله به ما کاملا ثابت شد که ما درد مشترک داریم و ریشه این درد را در یک دشمن مشترک میبینیم در نتیجه هم دل‌ و یک صدا شدیم.
و این بزرگترین مشتی بر دهان کسانی بود که سال‌ها میگفتند ایرانیان هیچ وقت با هم متحد نمیشوند .

ایرانیان اگر به ایران و آینده دمکراتیک آن بیاندیشند، متحد میشوند .

همراه شو عزیز/همراه شو عزیز تنها نمان به درد/کین درد مشترک هرگز جدا جدا/درمان نمی شود 


:پیام شاهزاده رضا پهلوی در محکومیت صدور حکم قتل شاهین نجفی



صدور حکم قتل شاهین نجفی، هنرمند جوان کشورمان را شدیدا محکوم می نمایم و از جامعه بین الملل و تمامی آزادیخواهان جهان می خواهم در برابر این رفتار وحشیانه و قرون وسطایی حکومت اسلامی ساکت ننشیند و آنرا قاطعانه محکوم نمایند.

استبداد مذهبی حاکم بر ایران در طی سی و سه سال گذشته، با نهادینه کردن خشونت در تمام سطوح جامعه و تخریب کلیه ساختار های اجتماعی و فرهنگی، خشونت هدفمندی را بر علیه مردم کشورمان، بویژه جوانان، این سرمایه های ملی، سازماندهی کرده است. جمهوری اسلامی با استفاده ابزاری از دین و ترویج خرافه ها و تعصبات مذهبی از یکسو، و سرکوب حقوق و آزادی های بدیهی و اولیه مردم کشورمان، همچون آزادی اندیشه و آزادی بیان از سویی دیگر، بانی اصلی فلاکت و بدبختی کشور عزیزمان بوده و همچنین دلزدگی و خستگی را نسبت به اعتقادات دینی در میان جوانان ایرانی به وجود آورده است.

عملکرد این حکومت دینی، مبتنی بر آپارتاید مذهبی است که حاصلی جز بی اعتباری دین و روحانیون در نزد مردم ایران نداشته است. حکومتی که خود را نماینده خدا بر زمین می نامد، بر دیندار و غیر دیندار این سرزمین ظلم روا داشته و حقوق بنیادی انسانی، حتی در میان روحانیون را نقض کرده است.

جوانان ایرانی، نابسامانی های جامعه و نارضایتی های خود را همانند همه جوانان دنیا، در کاریکاتور، شعر و نوشتار به تصویر کشانده و فریاد اعتراض خود را در قالب ترانه متبلور می کنند. ولی رژیم حاکم، بدون توجه به فریادهای اعتراضی جوانان نسبت به اوضاع کنونی کشورمان، در واکنش هایی غیر انسانی و غیر مدنی، با نقض سیستماتیک آزادی اندیشه و بیان، به تهدید و تکفیر جوانان کشورمان می پردازد. صدور حکم شلاق و قتل به جرم بیان اندیشه، در دنیای امروز، نمادی از توحش قرون وسطایی است و حکومت اسلامی باید بداند که جوانان اندیشمند و شجاع ایرانی را نمی توان با این ترفندها به طرف خود سانسوری و سکوت سوق داد.

هم میهنان عزیزم،
تجربه سیاه این حکومت دینی بر همگان ثابت نموده است که اصل اساسی برای دستیابی به یک حاکمیت دموکراتیک در کشورمان ایران، جدایی نهاد دین از نهاد حکومت می باشد. هر روز که از عمر این رژیم می گذرد ماهیت ضد دین و غیر انسانی آن بیش از پیش آشکار می گردد. برهمه ماست که با هوشیاری نسبت به این فریب کاری ها و با روشنگری، مرز بین دینداری و دین بازی را مشخص نماییم تا دغلکارانی که پشت نام حمایت از دین سنگر گرفته اند را خلع سلاح سازیم. تنها در سایه یک حکومت مبتنی بر جدایی دین از حکومت است که آزادی و احترام پیروان همه ادیان، همه باورها، همه دگراندیشان و حتی روحانیون حفظ خواهد شد.

مبارزه ما برای رسیدن به آزادی اندیشیدن و احترام به حقوق دیگری هرچند سخت و دشوار است، اما اطمینان دارم که در آینده ایی نزدیک پیروز خواهد شد. تمام تلاش و کوشش خود را مانند همیشه بکار خواهم بست تا فریاد آزادیخواهی و حق طلبی مردم کشورم را به گوش جهانیان برسانم.
خداوند نگهدار ایران باد

رضا پهلوی




۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۶, شنبه

افشاگری دکتر پیروز مجتهد زاده پس از ۸ سال : تجاوز نظامی قطر به جزیره ابوموسی


این روز‌ها اشارات زیادی به مساله جدائی بحرین از ایران میشود. سوال میشود چرا شاه بحرین را بخشید ؟ اصل قضیهٔ در واقع چیز دیگریست که شاید اکثر ما آن را نمی‌دانیم. مشکل آنجاست که یک عده با غرض ورزی قصد دارند جدائ بحرین را به بیکفایتی محمد رضا شاه فقید نسبت بدهند و تاریخ و واقعیت را تحریف میکنند در صورتی‌ که این مساله یکی‌ از بهترین سیاستهای ممکن بود که از طرف شاه فقید به کار برده شد.

ولی‌ جای خجالت اینجاست که یک عده بسیاری از خود ما این تحریف‌ها و این دروغ‌ها را ندانسته پخش می‌کنیم . دکتر پیروز مجتهدزاده از استادان نام دار در زمینه ژئوپلیتیک ، شهامت گفتن حقیقت را داشت .

لازم به اشاره است که دکتر مجتهدزاده نه تنها استاد جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک دانشگاه تربیت مدرس تهران می‌باشد بلکه مشاور پژوهشی دانشگاه سازمان ملل متحد و مدیر عامل بنیاد پژوهشی یوروسویک لندن* نیز میباشند . و از همه مهمتر ایشان با وجودی که در ایران زندگی‌ میکنند هیچ هراسی از این گفته‌ها که در این مطلب میخوانید ندارند.
درود میفرستم به شرف این مرد
 ارتونیس  
*Urosevic Research Foundation
پس از هشت سال توسط پیروز مجتهدزاده

«افشای تجاوز نظامی قطر به جزیره ابوموسی»

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۴
پیروز مجتهدزاده، کارشناس مسایل سیاسی در ایران، در یک افشاگری بی‌سابقه از تجاوز نظامی امیرنشین قطر به جزیره بوموسی در سال ۲۰۰۴ و کشته شدن چند ایرانی خبر داد. تجاوزی که به گفته‌ی او با دستور مقامات عالی حکومت و به طور مشخص، وزیر خارجه‌ی وقت، کمال خزاری به مطبوعات، از دید مردم پنهان ماند.
به گزارش بامدادخبر، این استاد جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک دانشگاه تربیت مدرس که اشراف کاملی به تاریخچه‌ی مناقشات میان ایران و امارات بر سر جزایر سه‌گانه دارد و از افراد تاثیر گذار بر نام گذاری «روز ملی خلیج فارس» از سوی دولت ایران بوده است در گفتگو با «تارنمای قانون» همچنین گفته که در دوران وزارت خارجه‌ی منوچهر متکی، کتابی در این وزارت‌خانه به چاپ رسیده تا ثابت کند که جزایر از آنِ امارات است.
متن کامل این گفتگو را در ادامه بخوانید:
خواهشمندم در آغاز به کوتاهی اشاره فرمایید که تاریخ درباره‌ی نام خلیج فارس چه می‌گوید؟
شناسایی آب‌ها و خشکی‌ها در دو تمدن ایران و یونان آغاز شد. هر دو تمدن ایرانی و یونانی، این دریا را «پارس» نامیده‌اند. یونانیان نامش را «سینوس پرسیکوس» (خلیج فارس) گذاشتند و ایرانیان آن را «درایا پارسا» (دریای پارس) نامیدند. داریوش هخامنشی، این نام را در کتیبه‌‌ای به مناسبت حفر کانال سوئز آورده است.
تمام اسناد موجود در همه‌ی تمدن‌ها به ما می‌گویند از زمان هخامنشیان، سراسر خلیج فارس، یعنی نه تنها جزایر این دریا که سرزمین‌هایی که امروزه در قطر، شمال عمان، امارت متحده عربی، شرق عربستان و کویت قرار دارند، همه جزو ایران و سرزمین پارسیان بوده‌اند. بنابراین خلیج فارس، دریای داخلی ایران بوده است و به همین دلیل یونانیان به آن سینوس پریسیکوس گفته‌اند.
«درایا پارسا»ی ایرانیان باستان در عربی به بحر فارس بدل شد و لاجرم در جغرافیای جهان اسلام تا قرن بیستم «البحر الفارسی» نام داشت تا اینکه در قرن بیستم کم‌کم به «الخلیج الفارسی» تغییر وضعیت داد.
با ورود انگلیسی‌ها به خلیج فارس و تصرف مایملک ایران در جنوب این دریا، آنان سیاست عربی‌کردن این مناطق را در پیش گرفتند.
بنابراین ریشه دعاوی کنونی به ورود انگلیسی‌ها به خلیج فارس برمی‌گردد؟
بله، سر چارلز بلگریو که بیش از ۳۰ سال نماینده سیاسی و کارگزار دولت انگلستان در خلیج فارس بود در سال ۱۹۳۵ طی نامه‌ای به دولت مطبوعش پیشنهاد کرد، اکنون که تمام صفحات جنوبی خلیج فارس را عربی کرده‌ایم، خوب است نامش را هم عوض کنیم، اما چون انگلستان با رضاشاه سر مسئله نفت درگیر بود، ترجیح داد این مسئله را پیگیری نکند و بر مشکلاتش با ایران نیفزاید.
بریتانیا حتی درصدد عربی‌کردن شمال خلیج فارس بود. آنان می‌خواستند در بندرعباس شیخ‌نشین درست کنند، اما میرزا آقاخان نوری که متأسفانه در تاریخ ایران به دستور انگلیسی‌ها بدنام شده است، دو بار با انگلستان جنگید. یکی از جنگ‌هایش در بندر عباس بود که انگلیسی‌ها را شکست داد و بعد از آن با سلطان عمان قراردادی بست که در تاریخ جهان بی‌سابقه است. طبق این قرارداد سلطان عمان تبعه‌ی ایران شد و برای اولین و آخرین بار در تاریخ بشر، پادشاه یک کشوری تبعه‌ی پادشاه کشور دیگری شد. بعدها نیز این سیاست انگلیسی‌ها در خوزستان دنبال شد که رضاشاه، خوزستان را از چنگالشان درآورد.
جزایر ایرانی خلیج فارس را چه هنگام انگلیسی‌ها به اشغال خود درآوردند؟
جزایر ایرانی خلیج فارس را انگلستان در سال ۱۹۰۳ اشغال کرد. پیش از ورود انگلستان به خلیج فارس، تمام داخل و شمال و جنوب این منطقه از آنِ ایران بود.
از ۱۹۰۳ تا ۱۹۷۱ که انگلستان از جزایر ایرانی خارج شد، ایران دست از ادعایش بر این جزایر برنداشت و دست به اقداماتی زد که در اشغال این جزایر اختلال ایجاد کند که این از منظر حقوق بین‌الملل بسیار مهم و ارزنده است، چون نشان دادیم ما همیشه خاک خودمان را می‌خواستیم و اقداماتی در مقاطع مختلف کردیم تا آن‌ها را پس بگیریم.
در زمان نخست‌وزیر امیراسدالله علم، جزیره سرّی (سیری) بی‌هیچ گفت‌وگو و سروصدایی به ایران بازگشت. درباره‌ی جزایر سه‌گانه مشکل از نوع دیگری بود و انگلستان به دلیل اهمیت استراتژیک این جزایر در تنگه‌ی هرمز حاضر به گفت‌وگو درباره‌ی آن‌ها نبود.
در ۱۹۷۱ انگلستان ناچار شد با ایران کنار بیایید، چون در سال ۱۹۶۸ اعلام کرده بود که می‌خواهد از خلیج فارس خارج شود و لازمه‌ی خروج انگلستان این بود تکلیف مستعمراتی که درست کرده بود، سرزمین‌هایی که پیش‌تر همه جزو ایران بودند، روشن کند. لاجرم به این فکر افتاد که این‌ها را سر هم و فدراسیونی درست کند و از سه قدرت اصلی منطقه، یعنی ایران و عراق و عربستان سعودی هم خواست که این‌ها را به رسمیت بشناسند. طبیعتاً چون پاره‌های خاک ما جزو این فدراسیون بود، ایران آن را به رسمیت نشناخت. خوشبختانه عربستان سعودی هم که اختلافات مشابهی با امارت ابوظبی داشت، آن را به رسمیت نشناخت.
صدام حسین نیز که با همه‌چیز مخالف بود، با این نیز مخالفت کرد و این تماماً به نفع ایران شد و انگلستان مجبور شد تا با قوی‌ترین قدرت منطقه کنار بیایید، چون اگر قوی‌ترین قدرت به رسمیت بشناسد، این فدراسیون بقا خواهد یافت. بنابراین مجبور شد با ایران کنار بیاید و در این اجبار از طریق مذاکره، جزایر را به ایران پس داد و قرارداد بسته شد. بنابراین نکته مهمی که در اینجا هست این است که موجودیت امارات را ایران تضمین کرد و هستی‌داشتن یا نداشتن آن‌ها به میل و خواسته‌ی ما بستگی داشت.
تفاهم‌نامه ۱۹۷۱ در چه شرایطی بسته شد؟
وقتی قرارداد نوامبر ۱۹۷۱ بسته شد، امارات متحده عربی اصلا وجود خارجی نداشت. ما با امارات شارجه و رأس‌الخیمه طرف بودیم. رأس‌الخیمه مدعی جزایر تنب بود که ایران حاضر نشد با آن هیچ‌گونه قراردادی ببندد؛ برای اینکه این جزایر ملک طلق ماست و آدم سر ملک طلق خودش با کسی قرارداد نمی‌بندد.
جزیره بوموسی وضعیت استثنایی دارد و از نظر جغرافیایی در وسط خلیج فارس واقع شده و مقداری از جزیره پایین خط منصّف خلیج فارس است و بنا بود خط منصف، خط مالکیت‌های دو طرف باشد و در نتیجه‌ تنگنای زمانی‌ای که انگلیسی‌ها به وجود آوردند، ایران مجبور شد این قرارداد را ببندد.
این تفاهم‌نامه بود یا قرارداد؟
تفاهم‌نامه مرحله‌ای از قرارداد است و ایران قرار نبود که قراردادی رسمی امضا کند. مهم اینکه در این تفاهم‌نامه هم ایران مشخص کرد که هرگاه بخواهد می‌تواند این جزیره را پس بگیرد و در این تفاهم‌نامه، این کاملا روشن و مشخص است.
مفاد این تفاهم‌نامه چیست؟
این تفاهم‌نامه، دربردارنده‌ی هفت نامه است:
سند اول، نامه‌ی شیخ شارجه به دولت بریتانیاست، بر این مبنا که ما حاضریم در این زمینه با ایران مذاکره کنیم.
نامه‌ی دوم، نامه‌ی وزارت خارجه‌ی بریتانیا به دولت ایران است، مبنی بر اینکه شارجه آماده مذاکره است.
نامه‌ی سوم، نامه‌ی دولت بریتانیا به ایران است که ما هم حاضر هستیم.
سند چهارم، اصل تفاهم‌نامه در شش ماده است.
ماده‌ی یکم این تفاهم‌نامه بسیار جالب است. این ماده می‌گوید: دولت ایران نیروهایش را در بوموسی مستقر خواهد کرد و پرچم ایران بر فراز قرارگاه نظامی ایران در اهتزاز خواهد بود. بنابراین از اول موجودیت ایران در آنجا نظامی بود و این حرف که ایران بوموسی را نظامی می‌کند، بی‌پایه است. دیگر اینکه طبق مقررات بین‌المللی، پرچم هر کشوری هر جا باشد، آنجا خاک آن کشور است.
ماده‌ی دوم می گوید که پرچم شارجه در قرارگاه پلیس شارجه در روستای بوموسی در اهتزاز خواهد بود، چون آن روستا اتباعی از شارجه داشت و ایران هم قبول کرد که به طور موقت آنجا باشد تا مسئله حل شود.
سند پنجم، نقشه‌ی رسمی بوموسی است.
سند ششم، نامه‌ی دولت بریتانیاست که همه‌چیز تکمیل شده است و شما می‌پذیرید.
نامه‌ هفتم جالب است و سند دولت بریتانیاست که ایران در جواب می‌گوید، ما این‌ها را قبول کردیم و این را برای شما روشن کرده باشیم -همچنان که در خود متن قرارداد هم اشاره شده است- هرگاه ایران احساس کند که از نظر امنیتی و استراتژیک، مسائلی در جزیره رخ می‌دهد که منافع ملی ایران را تهدید می‌کند، ایران به خودش حق می‌دهد که سراسر جزیره را تصاحب کند. این جزو قرارداد است، اما دولت‌های ایران ترجیحشان بر این بوده است که این ماده را اجرا نکنند، چراکه شارجه همیشه مطیع و طرفدار ایران بوده است و در ادعاهایی که ابوظبی و دولت امارات مطرح می‌کنند، شارجه هیچ شرکتی ندارد و مخالف است.
و رسما هم مخالفتش را اعلام کرده است؟
بله، در سال ۱۹۹۲ که این ادعاها مطرح شد، شیخ ابوظبی مطابق قانون اساسی کشور خودشان می‌بایستی از شارجه و رأس‌الخیمه تفویض اختیار بگیرد. شیخ رأس‌الخیمه تفویض اختیار کرد، اما شیخ شارجه گفت: من به هیچ وجه چنین نمی‌کنم و ما با ایران قرارداد داریم و راضی هستیم و با ایران دوستیم و هرگز چنین نمی‌کنم و به شما هم چنین اجازه‌ای نمی‌دهم و سپس جلسه را ترک کرد و رفت. این اجازه هنوز هم داده نشده است.
پس چنین ادعایی از سوی امارات متحده غیرقانونی است؟
بله، ادعای امارات غیرقانونی است، چون این حق را باید از شارجه می‌گرفت که نداده است و در غیاب شیخ شارجه، این تصمیم را گرفته که کاملا غیرقانونی است.
از سوی دیگر نیز ادعای امارت غیرقانونی است، چون طبق قانون اساسی امارات متحده عربی، ریاست اتحادیه باید هر پنج سال بین شیوخ امارات مختلف دور بگردد، ولی از ۱۹۷۱ تاکنون، شیخ ابوظبی همچنان این سمت را غصب و دیگران را محروم کرده و این غیرقانونی است.
طبق همان قانون اساسی پس از مرگ رئیس امارات باید نایب‌الرئیس -که شیخ دوبی است- جایش را بگیرد. چنین نشد و ولیعهد ابوظبی، رئیس امارات شد. این کار غصب و غیرقانونی است.
بنابراین ادعاهای امارات از طرف حکومتی پیگیری می‌شود که در کشور خودش و بر اساس قانون اساسی خودش، دو بار غاصب است و علاوه بر این، شیخ شارجه به او تفویض اختیار نکرده و لاجرم کل بحث غیرقانونی است و به هیچ جا نخواهد رسید همانطور که در ۲۰ سال گذشته به هیچ جا نرسیده است.
مگر پیش از سال ۱۹۹۲ چنین ادعاهایی مطرح نبود؟
در یک دوره‌ای از ۲۲ کشور عربی، ۲۰ کشور عربی مخلص ایران بودند. همین شیخ رأس‌الخیمه و شیخ ابوظبی جرات جیک‌زدن نداشتند. چرا که در آن زمان این کشورها قدرتی نداشتند. در آن دوره مصر، سر کشورهای عربی، بهترین روابط را با ایران داشت. ملک فیصل، سلطان عربستان سعودی، بهترین روابط را با ایران داشت. ملک حسین، سلطان اردن، نوکر دولت ایران بود. عمان هم همیشه با ایران دوست بود؛ آنهم دوستی وفادار. قرارداد الجزایر که بسته شد، صدام حسین هم جزو نوکران ایران درآمد. حافظ اسد هم یکسال بعدش به تهران آمد و ۳۰۰ میلیون گرفت و جزو مخلصین شد. حتی یاسر عرفات هم به تهران آمد و ۱۰۰ میلیون گرفت و رفت.
به عبارتی هم‌پیمانی این کشورها با قدرت‌های جهانی آن‌ها را گستاخ کرده است؟
بله، باید قوی باشی تا تو را نخورند. این قانونِ ژئوپلتیک است. ژئوپلتیک، بحث قدرت است. هر کس قدرتش بیشتر باشد کارش بهتر پیش می‌رود. شیخ شارجه که قرارداد را بست، ایران برای نشان‌دادن حسن نیتش سه میلیون پوند به شیخ شارجه کمک کرد. شیخ رأس‌الخیمه درخواست ۳۰ میلیون پوند از امیرخسرو افشار، نماینده ایران در مذاکرات مربوط به این جزایر و سفیر ایران در لندن، کرد. افشار به این شیخ گفت که این جزایر از آنِ ماست و جزایر خودمان را نمی‌خریم و اگر به شارجه هم پولی دادیم، صرفا برای کمک بود، چراکه از در دوستی در آمده بود. دل شیخ رأس‌الخیمه که هنوز هم هست، شکسته است، چراکه رقیبش پولی گرفته است و او نتوانسته.
آیا این سخن درست است که ایران با دست‌کشیدن از ادعایش بر بحرین، حاکمیتش را بر جزایر سه‌گانه تثبیت کرد؟
ابداً اینگونه نیست. این افسانه‌ی ضدایرانی را الاهرام مصر در سال ۱۹۶۸ اعلام کرد. الاهرام هم به صورت خبر منتشر نکرد، بلکه به صورت سئوال نوشت: آیا درست است که ایرانیان با دادن بحرین، این جزایر را پس گرفتند؟ می‌دانید مفهوم حقوقی این مطلب چیست؟ مفهومش این است که این جزایر مال ایران نبوده است، بلکه ما آن را در برابر بحرین معاوضه کرده‌ایم! متاسفانه بسیاری از ایرانیان نفهمیده این را تکرار می‌کنند. تکرار این بحث از طرف ایرانیان، خیانت به ایران است. برای اینکه خدشه در حقانیت حقوقی ایران نسبت به این جزایر ایجاد می‌کند، چراکه جزایر سه‌گانه ملک طلق ماست و ما براساس قرارداد پس گرفته‌ایم.
در ضمن من هم با امیرخسرو افشار، نماینده ایران در مذاکرات مربوط به این جزایر، و هم با سر ویلیام لوس، نماینده بریتانیا در مذاکرات مربوط به این جزایر، صحبت کردم و از هر دو این سئوال را پرسیدم که هر دو قاطعاً گفتند، چنین چیزی نیست. پس الاهرام کار خودش را کرد و با تیتر مسخره‌ای که زد و آن را به صورت سئوال مطرح کرد، این شبهه را انداخت.
در ایران نیز این‌هایی که با رژیم پیشین مخالف هستند، چون هر کاری که آن رژیم کرده، غلط است این حرف‌ها را پیگیری می‌کنند از جمله بعضی‌ها که هنوز همچنان ایران را متهم می‌کنند که ژاندرم خلیج فارس بوده است. این حرف‌ها را حزب دمکرات امریکا و بی.بی.سی برای تخفیف‌دادن نقش جدید ایران در منطقه پس از خروج بریتانیا درست کردند.
چرا ایران در زمانی که در اوج قدرت نظامی و نفوذ منطقه‌ایش هست، از ادعایش بر بحرین دست می‌کشد؟
بحرین مال ما نبود. بحرین در سال ۱۸۶۱ در زمان ناصرالدین شاه قاجار و از سوی سرهنگ پری و نیروی دریایی بریتانیا از ایران جدا شد؛ نه در ۱۹۷۰٫ شیخ بحرین، شیخ محمد آل‌خلیفه، به ناصرالدین شاه نامه نوشت که به داد ما برسید و او اصلا جوابش را نداد. وی به شاهزاده فارس که از بستگان نزدیک ناصرالدین شاه بود، نامه نوشت که به داد ما برسید و او هم جواب نداد. در اثر بیچارگی و بدبختی به شیخ بندر لنگه، القاسمی، متوسل شد. او غیرت ایرانی نشان داد و قایق ماهیگیری فرستاد تا با انگلستان بجنگد که آن‌ها قایق‌ها را به توپ بستند و به هوا فرستادند. بحرین آن هنگام رفت. از آن تاریخ، انگلیسی‌ها هر چه گدا و گشنه در دنیای عرب بود به بحرین کوچاند و اکثریت جمعیت بحرین، عربی شد.
در زمان قاجار، ادعایی بر بحرین وجود نداشت. رضاشاه این ادعا را به دلایل خاصی مطرح کرد. هدف او این نبود که بحرین را به ایران برگرداند، بلکه وی برای رقابت با انگلستان در خلیج فارس و برانگیختن احساسات ملی چنین کرد. این ادعا در زمان محمدرضا شاه هم بود تا اینکه انگلستان سیاست خروج از خلیج فارس را در پیش گرفت. در آن هنگام، ادعا بر بحرین به کلی علیه منافع ملی و مزاحم آقایی‌کردن ایران بر منطقه بود و چنین بود که ایران از ادعاهایش به درستی دست کشید.
به عنوان پرسش پایانی، آینده دعوی‌ امارات متحده بر سر جزایر سه‌گانه ایرانی را چگونه می‌بینید؟
این حرف‌ها به هیچ جا نخواهد رسید. در ضمن باید بگویم که سفر آقای احمدی‌نژاد همه‌ی تردیدهایی را که دو وزیر خارجه پیشین آفریده بودند که هر دو بیرون شدند و دومی با فضاحت از کار برکنار شد، برطرف کرد.
در زمان وزارت منوچهر متکی، وزارت خارجه کتابی چاپ کرد تا ثابت کند که جزایر از آنِ امارات است! همچنین وقتی شورای وزیران خارجه اتحادیه عرب به سازمان ملل متحد علیه ایران شکایت کرد، آقای متکی در جلسه شکایت علیه کشورش شرکت کرد! این چیزها بود که احمدی‌نژاد را وادار کرد که اینجوری بیرونش کند. این کاری که احمدی‌نژاد کرد بسیار عالی بود، چون آن کارها تحت اغواگری‌های شیخ شیطون قطر صورت گرفته بود.
شیخ قطر در سال ۲۰۰۴ حمله‌ی نظامی به جزیره بوموسی کرد و ایرانیانی را کشت. وزیر خارجه وقت، کمال خرازی بود که به مطبوعات دستور داد حرفش را نزنید و این تردیدآفرینی در مالکیت ایران بود.

ارتونیس، ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۱
Artunis, May 5th 2012
Persian Gulf forever, خلیج همیشگی‌ پارس