۱۳۹۰ دی ۲۵, یکشنبه

سوال آقای رئیسی از آقای پهلوی در جلسه پالتک در رابطه با سیاست غرب با تحریمهایش


حشمت ریٔسی:

سپاسگزارم، امیدوارم دوستانی که در هر صورت در رژیم گذشته آسیب‌هایی دیده اند، این کاراکتر و خوصوصیات شما را جدی بگیرند. بسیار جالب است، و پدر کشتگی نداشته باشند. (اشاره آقای ریٔسی به سوال پیشین بود در مورد شکایت از خامنه‌ای، آشتی‌ ملی‌ و اتحاد احزاب که پاسخ داده شد. مراجعه شود به پست پیشین من )

به ایران آینده فکر کنید و خصومت ها، انتقام جویی‌ها و خشونت‌ها را همه رها کنیم. به هر حال امیدوارم این پتانسیل را در خودمان تقویت کنیم که حیاتیست، بسیار حیاتیست برای ما. چون میتونه سالهای متمادی این خشونتها، ما را در گذشته نگاه دارد.‌ای کاش آرزو می‌کردم، بابک جزنی فرزند بیژن جزنی هم این مطالب را گوش میداد و واکنش نشون میداد. خیلی ممنون.

اما از دوستان که هستند در صف عذر خواهی‌ می‌کنم و از فرصت استفاده می‌کنم و یک سوال خیلی‌ مهم را در رابطه با تغییر و تحولات می‌پرسم.
مدتهای طولانی غرب سرمایه گذاری کرده بود که با فشارهای دیپلماسی، سیاسی و اقتصادی روش حکومت را تغییر بده، یعنی‌ تغییر در روش و سیاست گذاری حکومت. تا مادامی که اصلاح طلبان در حکومت بودند، امیدواری غرب بالا بود. بعد از اینکه اصلاح طلبان از کانون قدرت رانده شدند و ظاهراً هیچ نوع امکان بازگشت و یا سازش و یا آشتی‌ بین جناح بندی‌های حکومت نیست. چرا که اگر خامنه‌ای آنها را بپذیرد و سیاست آشتی‌ را پیش بگیرد، موقعیتش به شدت آسیب خواهد دید و آن موقعیت را به شدت از دست خواهد داد.
به نظر شما منطق فشارهای اقتصادی و تحریم‌ها که دارند به مرحله حساس تری نزدیک میشوند با تحریم نفتی‌، در جهت تغییر روش حاکمیت است یا در جهت تغییر کل نظام؟ چون همین مساله بسیار بسیار شبهه برانگیز بوده تا به حال. یعنی‌ به نظر شما هنوز غرب فکر می‌کند که با این فشار‌ها امکان اینکه روش نظام تغییر کند، وجود دارد؟ یا منطق این فشار‌ها در جهت تغییر کل این رژیم هست؟ سپاسگزارم، میکروفن در اختیار شما.

رضا پهلوی:

بسیار نکته کلیدی را شما بین می‌کنید ، اجازه بدهید من سوال را جور دیگری مطرح بکنم. ما هیچ تضمینی نداریم که آیا الزاماً این اهرمهای فشار زیادتر همچنان در جهت تغییر روش باشد یا تغییر نظام. برای اینکه این ریسک را ما نگیریم، ما که میگم باز هم میگم از دیگاه خودمون مردم ایران دارم به این قضیه نگاه می‌کنم، ما میبایست این مساله را گوشزد بکنیم به جهان که فشارهای برونی تا حدی موثر هستند. ولی‌ الزاماً منجر به تغییر اساسی‌ نمیشوند.
ما در جستجوی تغییر نظام هستیم چون فکر می‌کنم اکثریت مردم ایران به این نتیجه رسیدند که مادامی که این نظام سر کار باشه، خیلی‌ چیزها هست در ادامه حیات این نظام که دست بهش پیدا نمیکنند.
ما نمی‌تونیم بگیم که دنیا الزاماً دغدغه اش تغییر نظام در ایران میبایست باشد. همین که بتواند ایران را ضعیف نگاه دارند، برنامه اتمیش را بتواند کنترل بکنند شاید یه نوعی بازار گرمی‌ دیگری برای فروش اسلحه برای خودشان جور کرده باشند و آن را بخواهند به طریقی ازش استفاده ببرند، که الزاماً به نفع منطقه ما یا کشور ما نخواهد بود.

ما چکار باید بکنیم که مسیر را ببریم به حل همیشگی‌ این مشکل.

 که دنیا، شما اگر دنبال این تضمین هستید، که ایران خطری ایجاد نکند، بگذارید ما به ازادیمان برسیم. خیلی‌ سریعتر به این تضمین خواهید رسید تا با این مانوورهایی که تا به حال دادید. ما رو این به هیچ عنوان نمیتوانیم حساب بکنیم.

دوستان تمام حرف من اینجاست، ما نمیتوانیم در انتظار سیاست‌های جهانی‌ باشیم که آنها تعیین تکلیف ما را بکنند.

ما میبایست آنها را وادار بکنیم از جنبش مردم ایران حمایت بکنند. و اینطور بهتان بگم، اگر ما این برنامه را درست هدایت بکنیم، هر کدام از این کشورها از قافله عقب بیفته، فردا میبایست بیایند جواب مردم ایران را بدهند که چرا حمایت نکردند از یک نهضت آزادی برای کشورمان.

ما نمی‌تونیم به شکل پاسیو منتظر تغییر سیاست جهان بشینیم. اما دوستان اگر این گزینه را نتونیم وارد صحنه بکنیم، بریم چی‌ بگیم به این خارجی‌ ها؟ که چرا از ما حمایت نکردید؟ میگن بیائیم از چی‌ شما حمایت کنیم؟ کدام اپوزیسیون؟ کدام تشکل؟ کدام جبهه‌ این همه گروه بودید، ساز خودتان را زدید ، ۳۰ سال هم هست سر ما را هم بردید! آخر هم هیچکدام هیچ کاری نکردید برای مملکتتان. 
تا اینکه بگیم نه، ما از یک جبهه‌ واحد ملی‌ و مردمی و همه گروهی داریم صحبت می‌کنیم که اکثریت مردم ایران را در بر گرفته، اکثر نیروهای سیاسی مملکت را در بر گرفته، ما به علم اختلاف سلیقه‌های ایدئولژیکی که داریم با هم یکی شدیم و داریم برای نجات ایران از این مخمصه میکوشیم. برای اینکه آینده ایران به دست مردم ایران تعیین بشه نه یک قوای اشغالگر خارجی‌، نه یک حمله نظامی، نه اینکه فردا بیایند برای ما که کارزای یا یک کس دیگری بتراشند و به ما تحمیل بکنند.

نه! اون دیگه دست ماست دوستان.
ما اگر امروز غفلت بکنیم، حرفی‌ نداریم که فردا ایراد بگیریم به فلان انگلیسی یا فلان فرانسوی یا فلان روس یا فلان چینی‌ یا فلان اسرائیلی یا فلان آمریکایی. اون ببخشید کوتاهی‌ خود ما هست و بی‌ لیاقتی خود ما در این عملکرد.
 
و یه روزی می‌بایست حساب پس بدهیم به مردم خودمان. ولی‌ اگر ما بیاییم و کاری بکنیم که دنیا را وادار بکنیم به اینکه از ما حمایت بکند، آن موقع است که مسابقه بگذارند که کی‌ جواب سلام ما را زودتر داده یا نداده. و این با تمام آگاهی‌ با خصلت‌ها و تفکراتی هست که  اینها دارند. ممکن هم هست که خوششان نیاید ولی‌ می‌بایست کاری بکیم که چاره‌ای غیر از این نداشته باشند. نه به عکس آن! نه به عکس آن! 


بیاییم این جبهه‌ واحد را تشکیل بدهیم، من به شما‌ها قول میدم، قول میدم که از این جبهه‌ حمایت خواهد شد. چون هیچ آدم عاقلیّ در منطقه نیست که این را نخواهد ترجیح بدهد به سناریو‌های ماجرا جویانه که خدا میداند چه هزینه‌ها‌یی که دنیا متقابل خواهد شد. پس بیاییم این کار را بکنیم زودتر. و مطعمن باشید که ازش استقبال خواهد شد.



بیاییم به خاطر آینده کشورمان این گذشت‌ها را داشته باشیم. از گذشته درس بگیریم، اما در گذشته حبس باقی‌ نمانیم.

آقای ریٔسی شما اشاره کردید به آقای جزنی. ما فرزندان یک نسلی هستیم که آینده ایرانمان را می‌بایست بسازیم. هیچ کداممان مسول کارهای قدیمی‌ هامان نیستیم، چه خوبش چه بدش. و نسل بعد از من، نسل ۲۰ ساله‌های امروز ایران، نسلی که حتی جنگ ایران و عراق را ندید که اون روزی که من حاضر شدم، ولو اینکه خمینی در تهران (صدا مفهوم نیست) ، در همین ارتش جمهوری اسلامی برای دفاع از خاک مملکتم برم و به عنوان یک خلبان بر علیه صدام حسین تهاجمگر بجنگم.


ما می‌بایست پایمان را بگذاریم وسط، نه اینکه به امید بقیه بشینیم که برای ما جنگ بکنن یا نکنن. آن دیگر تقصیر ماست اگر این مسیر را ایجاد نکنیم. حالا به خاطر یک سری گرفتاری‌های سابق که به نسل آینده مربوط نیست، بخواهیم این پدر کشتگیها را تا ابد مانع یک همکاری وسیع سیاسی بکنیم؟ نمیدونم تا کی‌ میخواهیم دیگر منتظر باشیم؟ ولی‌ بنده به شما اولین کسی‌ هستم که میگویم هیچ کسی‌، از خودم هم شروع می‌کنم، به تنهائی نمیتوانیم معجزه بکنیم. ما نیازمند یکدیگر هستیم، برای کاری که همه در آن میتوانیم برنده و خدای نکرده بازنده باشیم اگر به حال خودمون نیأیم و یک چاره اساسی‌ را جستجو نکنیم.

و هیچ کسی‌ این وسط به نظر من مونوپول این کار را ندارد. چه دست راستیش چه دست چپیش، چه مشروطه خواهش چه جمهوری خواهش چه جبهه ملیش‌ چه کردش.. هر کسی‌. همگی‌ میبایست یک وظیفه ملی‌ رو از خودمان نشان دهیم تا بعد برسیم به حقوق حزبی و عقیدتی‌ خودمان.


اگر به دموکراسی‌ عقیده داریم اگر به صندوق رای اعتقاد داریم اگر به یک پروسسوس اعتقاد داریم. بیاییم از حالا با سهم خریدن در این شرکت (صدا قطع میشود) از حالا جستجو بکنیم. فردا کسی‌ نمیاید این را در سینی طلائی به ما هدیه بکند. خیر آقایان، این درس را ما خوب از گذشته یاد گرفتیم. من حرف خودم را با حضور خودم و شرکت خودم در صحنه می‌خواهم تضمین بکنم و این را هم از شما می‌خواهم که امروز بیایید سهم بخرید در این شرکت. از روز اول دخیل باشید، از روز اول صاحبش باشید، از روز اوّل روش نظر بدهید. منتظر نباشید که یک کسی‌ بیاید از پشت کوه قاف برای ما وعده اصلاحات یا آزادی بدهد و بعد معلوم نیست چی‌ از تو آن بیرون بیاید. با کی‌ کار می‌کند، با کی‌ می‌نشیند با کی‌ حرف میزند، نه! این ما هستیم که می‌بایست این را ایجاد بکنیم. ما مردم هستیم. نه آقا بالا سری احتیاج داریم نه چیزی. اون دیگه در ید ماست.

 امروز! الان! همین حالا! منتظر چی‌ نشستیم؟ فرق امروز با دیروز چیست؟

سعی‌ کنیم دوستان، با خلوص نیت، با صداقت، با صمیمیت به خاطر آینده قبول کنیم که اختلاف نظر هم بین خودمون میتونیم داشته باشیم، هیچ ایرادی هم ندارد، خوب هم هست که باشد به نظر من، ولی‌ با احترام. و این میتونه نمودار این باشه که بله ملت ایران هم لیاقت یک کشور دمکراتیک بودن رو داره در رفتار و عملش. هی‌ نگیم ‌ای کاش مثل سوئدی‌ها بودیم، خوب میخواهیم مثل سوئدی‌ها باشیم خوب مثل سوئدی‌ها رفتار بکنیم.
و من تعجب می‌کنم، برای کشوری که اصلا پایه و اساس حقوق بشر را گذشته. قرن‌های پیش، زمانی‌ که نصف بیشتر همین غربی که میگیم دنبال تمدن و مدرنیته اش رفتیم، یک مشت قبایل وحشی بودند. در زمان کورش کبیر ما زمینه حقوق بشر را در کشور خودمان بنا کردیم. که الان در تالار کشور‌های جهان در همین سازمان ملل هست. نام سعدی و نام کورش می‌بایست یک افتخاری برای تمدن ایران باشد قبل از هر چیزی. اما آیا سزاور آن هستیم امروز ؟ اگر با رفتارمان همان برخورد‌های دگماتیک ۵۰، ۶۰ سال پیش خودمان را ادامهه بدهیم؟
با چه رویی می‌خواهیم بریم جلو چشم خارجی‌ بگیم که شما چرا نمیأید از حق ما دفاع کنید وقتی‌ که ما خودمان حاضر نیستیم از حق همدیگر دفاع بکینم. آنها بیشتر دلشان به حل ما بسوزه تا ما به حال خودمون؟‌ای بابا !

ببخشید یک ذره احساساتی‌ حرف میزنم، ولی‌ واقعا فکر می‌کنم که ما امروز فرصتی رو دیگر نداریم که داریم وقت تلف می‌کنیم. و غفلت بکنیم متأسفانه باید ببینیم که آینده ایران به دست مردم ایران تعیین نخواهد شد. این دیگر در ید ماست دوستان.

دیگر بیش از این چی‌ بهتون بگم؟ ولی‌ رو من میتونید حساب بکنید، من شما را ترک نخواهم کرد. من تا آخرش با شما هستم. دیگه بستگی داره که شما چه کار می‌خواهید بکنید. فراتر از این هم نه ادعا‌یی خواهم کرد نه چیزی خواهم گفت. ولی‌ بدونید که من رو این اساس و این اصول دارم پیش میرم و دست همکاری را با هرکدام از شما که در همین راه پیش برود، خواهم داد. و سلام !

اینجا هم ساعت ۴ شده آقای ریٔسی، اگر سوال دیگری نیست اجازه بدهید من مرخص بشم تا ایشالا در جلسه دیگری با دوستان

صحبت داشته باشیم.

برگردان به صورت نوشتاری بخشی از سخنان جلسه پالتاک شاهزاده رضا پهلوی به دعوت آقای حشمت ریٔسی ، ۲۳ دی‌ ۱۳۹۰ .

 ارتونیس ۲۵ دی‌ ۱۳۹۰







هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر