۱۳۹۱ فروردین ۲۶, شنبه

وصیت نامه تکان دهنده زنده یاد ارتشبد غلامعلی اویسی






این وصیت نامه را شاید بیش از ۱۰ بار خواندم . عشق به میهن که در وجود این بزرگمرد نهفته بود تن من را از شور و شوق لرزاند .
چه دروغ‌ها که در مورد این مرد وطن پرست نساختند . وی را مسول کشتار قیام ۱۳۵۷ نامیدند . و همان کسانی که این دروغ‌ها را پخش میکردند ، خود به دروغشان اعتراف کردند.
لینک
اکبر گنجی: ما به مردم دروغ می‌گفتیم
لینک
اعترافات عمادالدین باقی‌ آمار کشته شدگان ۳۲ نفر بود ، نه ۱۸ هزار نفر گفته دروغ حزب توده نه ۶۰ هزار نفر به گفته دروغ خمینی
به وی وصله قاچاق مواد مخدر میزدند ، در صورتی‌ که افرادی که وی را از نزدیک میشناختند ، خوب میدانند که چنین وصله‌ای هیچ وقت به ایشان نمی چسبید .

چه دروغ‌ها به ما گفتند و ما چه ساده  باور کردیم .
ارتشبد غلامعلی اویسی در سال ۱۳۶۲ - ۱۹۸۳ در پاریس توسط جنایتکاران و قاتلان جمهوری اسلامی به همراه برادرش به قتل رسید .  ما نباید اجازه بدهیم نام چنین مردان بزرگی‌ در تاریخمان از خاطره‌ها برود و یا افرادی موفق شوند تاریخ را تحریف کنند و به نسل‌های آینده نیز دروغ بگوید .

توجه شما را به وصیت نامه این مرد بزرگ جلب می‌کنم.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
اول فروردين ماه 2542 شاهنشاهی
"بنام خداوند بخشنده مهربان"

من يک سربازم که در مقابل خدا، ميهن، و شاه ام عهدی به گردن گرفته ام.

من خدا را شاهد می گيرم که از لحظه ایکه عهد سربازی بستم، از هيچ خطری نهراسيدم وجان خود را در کف گرفته و برای میهن ام به استقبال خطر رفته ام
مرا مرتب تهديد می کنند که "برخی ها قصد کشتن مرا دارند !" کدام وقت غلامعلی از خطر ترسيده است ؟

من آن روز که سرباز ايران شدم، سرباز شدم که به راه نگاهبانی از کشورم، کشته شوم واز شهادت اصلی و حقيقی، برخوردار باشم و سربازانی هم که با من کار ميکردند و می کنند راه جاودانگی ايران را انتخاب کنند.
راهی که می روم؛ دير يا زود به کشته شدن منتهی می شود
.
من اينرا می دانم و گويا می بينم ..... ديوان تهديد میکنند و برخی از دوستان، از راه دلسوزی! نصيحت ! ولی آيا شرافت سربازی من اجازه میدهد که در اين موقع که وطنم همه چيز خود را از دست داده،


و کم کم کار به جائی ميرسد که تاريخ فقط بگوید
"...روزی کشوری پر عظمت بنام ايران بود " بروم کنار بنشينم، تا سالم بمانم؟!

سربازی که وطنش به خطر افتاده، جانش چه قيمت دارد؟

ما خود را در جبهه جنگ ميدانيم و راهی که در مقابل خون آشامان ويرانگر ايران پی ريزی کرده ايم، راهی حساب شده و درست است.
من راه خود را با اطلاع شاهنشاه، راهی اختيار کرده ام که قائم به يک شخص نباشد. اگر يکی کشته شد، ديگری جای او را بگيرد.
غارتگران ايران بدانند که اگر اين سرباز پير کشته شود، همه چيز راه خود را ميرود و ای بسا سربازی جوان راه سربازان پير می پيمايد، فقط خون هر يک از ما، همه را مصمم تر خواهد ساخت.
من کشته می شوم، ولی ديگران هستند و برنامه تعقيب می شود و يغما گران ايران را از ميان بر ميدارند.
باور دارم که؛
اگر کشته شوم، مردم کشورم چه در داخل و چه در خارج، از مرگ سرباز جانباز ايران، متاثر ميشوند.
آنها که خود را در چنگال ديوان خونخوار ميبينند، مايوس نشوند و مطمئن باشند که؛ اگر اويسی ها بميرند، نقشه و برنامه های آزاد ساختن ايران، در دست اشخاصی شرافتمند، سربازانی خدا پرست و فداکار ست، کسانی که تا موفقيت نهایی از پای نخواهند نشست.
من عهدی با خدا داشته ودارم که خود از آن آگاهم ولی؛
کسانی که مرا میشناسند؛ ميدانند که، در سخترين ساعات و روزها وحتی در مواقع جنگ فرائض دينی من ترک نشده و خدا را در همه حال و همه جا حاضر دانسته و از آنچه رضايت خدا دانسته ام، غافل نمانده ام. حتی الامکان به عنوان من، کسی کشته نشده و آن غوغاچيان فتنه آور بودند که صحنه هائی را ساختند تا مردم را بکشندو بتوانند برای تحريک مردم، خون کشته شدگان را به گردن سربازان بيندازند... که فعلا آن قضيه برای ايرانيان ثابت شده، و اين امر ادعا نيست.
نميدانم درچه شرائطی اين وصيت نامه سرباز ايران، بگوش همه خواهد رسيد؟
آنچه همه ميدانند، مال و اموالی نيندوخته ام، در برابر، قوای ايران را که تحت فرماندهی ام بوده به عاليترين درجه انظبات و قدرت رساندم.
ايران ما مظهر قدرت سالم بود و ايران امروز مظهر کشتار هائی که جز از ضعف، ترس و بيچارگی نشانی ندارد و نشان دهنده خصوصيات مرگبار ويرانگران ايران است.

اين وحشيان غارتگر ميروند و ايران آزاد میشود و به ايرانی باز ميگردد. من اگر تا آن روز زنده بودم، با خدا، ميهن و شاه خود عهدی دارم که در نتيجه، ايران شاهنشاهی، مجددا مظهر قدرت شده و يک آسايش بینظير، برای همه مردم رنجديده و گرفتار اهريمنان خون آشام فراهم آيد.
خدايا؛
درين وصيت سربازی، تو گواه منی و نظری جز به رحمت تو ندارم.
اما وصيت راجع به شخص خودم:
همانطور که قبلا ياد آور شدم، مال و منالی ندارم تار درباره اش وصيتی کنم، اما اگر درين زمان ودور از ميهن جان سپردم، وصيتم اين است که ، جنازه ام درخاک پاکی به امانت سپرده شود، تا پس از آزاد ساختن ايران، تن پيچيده ام در پرچم سه رنگ ايران و بردوش برادران سربازم بخاک ميهنم باز گردانده شود تا دگربار بخشی از خاک ايران آزاد شده مان را تشکيل دهد.
خداوند قادر متعال نگهبان ايران باد
زنده باد ايران شاهنشاهی
پيروز باد سرباز
نوروز 2542 شاهنشاهی
غلامعلی اويسی
امضاء دستخط ارتشبد غلامعلی اويسی
اين وصيت نامه در دو نسخه فراهم شد که يکی از آنرا به امانت نزد مرد ارجمندی نهاده ام
امضای دستخط
ارتشبد غلامعلی اويسی




ارتونیس ، ۲۶ فروردین ۲۵۷۱ ایرانی
Artunis, April 14th 2012



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر