۱۳۹۰ بهمن ۲, یکشنبه

ضعف جمهوری اسلامی و فرصت طلائی برای نا فرمانی مدنی تا سرنگونی

اقتصاد یک مملکت نبض و حیات آن مملکت است. پدیده‌ای که این روز‌ها مشاهده می‌کنیم برای بسیاری اقتصاد دانها غیر قابل تصور است . سکّه به مرز ۱ میلیون و دلار به مرز ۲۰۰۰ تومان رسیده . واحد پول ایران ارزش خود را کاملا از دست داده و مردم هم اعتماد خود را به این واحد پولی‌ از دست داده اند و آنان که توان خرید دارند در حال خرید ارز و سکّه میباشند . بانک‌ها ی رو به ورشکستگی  بهره‌ها را بالا میبرند تا شاید مردم را به این ترفند تشویق کنند اموال خود را از بانک‌ها خارج نکنند.که البته تلاشیست بی‌فایده .
نا رضایتی‌ در طبقه متوسط جامعه بیداد می‌کند. و این طبقه است که اگر جانش به لبش برسد ساکت نخواهد ماند. بار‌ها و بارها شنیده و خوانده‌ام که تا پائین شهر و به اصطلاح طبقه محروم جامعه ایران بر نخیزد تغییری رخ نخواهد داد. ولی‌ من بر این باورم که طبقه متوسط جامعه خطر محو شدن خود را به خوبی‌ حس کرده و در نتیجه به دنبال یک تغییر اساسی‌ است و از این میتواند نقطه شروع نافرمانی مدنی ، اعتصابات و فروپاشی این نظام باشد.

:چندی پیش مثالی را در مقاله‌ای* خواندم که آن را برای شما باز نویسی می‌کنم
  
 اینکه من می گویم اگر حکومت ۱۰۰۰ تومان داشته باشد و آن را خرج ساختن یک تئاتر شهر بکند بهتر است از ساختن ۱۰۰۰ حمام روستایی. به این دلیل ساده است که طبقه متوسط و تحصیل کرده و مدرن رضایت شان اولی هست بر رضایت توده های محروم و فقیر و گرسنه و بدون مدرسه و حمام و ملزومات اولیه زندگی. زیرا طبقه متوسط صاحب فکر است و دانش و فهم تکنولوژی و "چگونه حمام روستایی ساختن". لذا اگر او راضی باشد و نیاز هایش تأمین شود و بماند و با عشق کار کند هم پول ساختن راحت و ممکن است و هم حمام روستایی ساختن بجای ۱۰۰۰ در تیراژ ده ها برابر. اما اگر او نباشد و راضی نشود و نماند و با عشق کار نکند همان هزار حمام روستایی ساخته شده هم دوسال بعد تخریب می شود و کسی نخواهد بود برای تعمیر و نگهداری.

در هنگام فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق نیز ما شاهد این چنین پدیده‌ای بودیم که در آن بحران اقتصادی و نارضایتی‌ طبقه متوسط را از عوامل عمده ی آن فروپاشی ارزیابی میکنند . البته بحث‌ها و تحلیل‌های زیادی در این رابطه موجود است که جای پرداختن به آن در این نوشته نمیباشد. 
و اما انقلاب ۵۷ پدیده ای است که جامعه شناسان و روشنفکران آن دوره هم در پاسخ به آن باز مانده اند .
چرا آن زمان طبقه متوسط که از رفاه نسبی‌ برخوردار بود قیام کرد و طبقه محروم به آنها پیوست ؟    
دلیل اینکه انقلاب سال ۵۷ از استقبال شدید جنوب شهر برخوردار بود،  لزوماً محرومیت‌های اقتصادی و اجتماعی آن دوران نبود ، بلکه نفوذ روحانیون در این قشر جامعه و تحریک ان به قیام مذهبی‌ بود. قشر محروم تحریک شده توسط روحانیون ، با آن دسته از جامعه یعنی‌ همان طبقه متوسط که هم از اقتصاد آن دوران بهره می‌برد هم از آزادی اجتماعی برخوردار بود و فقط به دنبال آزادی سیاسی خود قیام کرد ،همگام شد .
Social manipulation
حتی قشر متوسط هم تحریک شده و سخت بر این باور بود که یا آزادی سیاسی یا دیگر هیچ .
 یک عنصر تاثیر گذار همان سوشیال منیپولیشن می‌باشد یا به عبارتی "نفوذ مصنوعی‌ در جامعه" که آن زمان توسط همان روشنفکرانی که عکس خمینی را در ماه دیدند ، کم نبود . ولی‌ این نیز بحث جدأیست برای خود .

:و اما امروز و جنبش خاموشی که دوباره جان گرفته
این جنبش که از ابتدا یک جنبش غیر خشونت آمیز بود به دنبال یک انقلاب نیست ولی‌ بارها بد فهمی‌ هایی این گوشه و کنار از یک جنبش غیر خشونت آمیز میخوانیم که انسان گمان میبرد این سخنان چیزی جز این نمیتوانند باشند که عده‌ای سعی‌ دارند جنبشی را خاموش یا سر گرم و در انتظار نگاه دارند که مبادا باعث سرنگونی این نظام شود .

در اینجا برمی‌گردم به کتاب زنده یاد مهرداد مشایخی ، "جنبش سبز ایران و رنگین کمان دموکراسی " و اشاره می‌کنم به چند بد فهمی‌ در مورد روش‌های غیر خشونت آمیز بر گرفته از کتاب کورت شاک ،
"خیزش‌های غیر مسلحانه ؛ جنبش‌های قدرت مردم در کشور‌های غیر دمکراتیک"
-۱  
مبارزه غیر خشونت معادل بی‌ عملی‌ نیست . مفاهیمی مثل تسلیم تلبی، پرهیز از درگیری، و مقاومت منفعلانه هیچکدام قرابتی با "غیر خشونت آمیز " ندارند . حتی مارتین لوتر کینگ ، در مرحله‌ای از مبارزات غیر خشن خود با صفاتی همچون ستیز ورزانه ، تهاجمی، و تقابل آمیز یاد کرده.
 روشهای غیر خشن میتوانند قانونی یا غیر قانونی باشند، نمونه این آخری، نافرمانی مدنی است .
روشهای غیر خشن الزاماً بیانگر مذاکره جویی یا مصالحه نیستند. به عبارتی، این روش‌ها تلاشی هستند برای به سرانجام رسانیدن یک مورد اختلاف و می‌باید از روش حل تضاد متمایز شوند. 
روش‌های غیر خشن محدود به اهداف "معتدل" و "رفورمیستی" نیستند. این روشها  میتواند در خدمت اهداف انقلابی، ساختار شکنانه و رادیکال هم قرار گیرند. نمونه روشن آن جنبش فمینیستی است که بطور رادیکال با مناسبات پدر سالارانه به چالش بر خواسته است . 
روش‌های غیر خشن الزاماً به زمان بیشتری برای دستیابی به اهداف خود احتیاج ندارند. همینطور روش‌های خشن الزاماً سریعتر به نتیجه نمیرسند. در فیلیپین، جنبش "قدرت مردم"  تنها ۳۰ ماه پس از ترور اکینو توانست فردیناند مارکوس را بر کنار کند.
 مشارکت در کارزارهای مبارزات غیر خشن محتاج برخورداری یا پذیرش ایدئولوژی و نظام باوری خاصی نیست. برخلاف تصور رایج، اعتقاد به پاسیفیسم (Pacifism ) یک پیش شرط شرکت در چنین مبارزاتی نیست. اتفاقاً اکثر پاسیفیست ها در مقاومت های غیر خشن شرکت ندارند.

بحث اینجا سر یک انقلاب جدید به معنای لغوی آن نیست ،  بحث سر این مساله است که امید اصلاح پذیری این حکومت به کلی در دل‌ مردم‌ از بین رفته است در نتیجه این روز‌ها بیشتر و بیشتر شاهد یک اتحاد واقعی‌ بر سر یک درد مشترک بین ایرانیان هستیم.  این خود انقلابیست که در طرز فکر هر ایرانی به روشنی دیده میشود.

امروز خطر حمله نظامی و از هم پاشیدگی کشور همه را نگران کرده، مردم واقع بینانه تر به قضیهٔ نگاه میکنند و وحشت قحطی و شکم گرسنه فرزندان باعث شده به فکر چاره اندیشی‌ باشند تا از این بحران با کمترین هزینه عبور کنند .

:فرصت طلایی بدست آمده
فشار‌های بین المللی اهرم هایی هستند که این نظام را روز به روز ضعیف تر کرده و به زانو در آورده اند . این ما هستیم که باید از این فرصت طلایی نهایت استفاده را بکنیم. اگر اپوزیسیون رژیم ایران این فرصت را از دست بدهد و غفلت کند ، باید دهه‌ها دیگر به دنبال آن بدود و دموکراسی و آزادی را از همین نظام یا نظامی مذهبی‌
!مشابه آن ، گدایی کند
 امروز روز اتحاد ملی‌ است   
 
ارتونیس ، ۲ بهمن ۱۳۹۰

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر