۱۳۹۰ دی ۲۵, یکشنبه

رضا پهلوی در پالتاک با هم میهنان از ، شکایت علیه خامنه‌ای ، از اتحاد احزاب و آشتی‌ ملی‌, سخن گفت


:حشمت ریٔسی 
 تکرار لازم است متأسفانه انسانهایی ما داریم حتی در سطح روشنفکران که خودشان را به خواب زدند و بیدار هم نمیشوند. یک نمونه آن همین چند روز پیش بود که اطلاع پیدا کردند که شما تشریف میاورید به اتاق انجمن سخن، مقاله‌ای یکی‌ از این فعالین دهه چهل / پنجاه ( اشاره آقای رئیسی اینجا به مقاله آقای علی‌ کشتکار می‌باشد که البته نام نمیبرند)، نوشته و شما را از شرکت در سیاست محروم کرده. و به شما توصیه کرده که در صحنه سیاست شرکت نکنید. من به یاد لویی ۱۴ افتادم، این شخص چون در فرانسه هم هست احتمالاً احساس کرده لویی ۱۴ هست که گفت "من ملت هستم". از مقام ملت می‌خواهد تعیین تکلیف بکند برای هر کس . منجمله شما یا بنده که در سیاست شرکت بکنیم یا نکنیم لازم است تکرار تمام مطالب در جامعه ما بخصوص.

و اما در همین رابطه یکی‌ از کارهای مثبت و خوبی‌ که شما انجام دادید، مساله محاکمه دیکتاتور است. در همین راستا در داخل کشور هم اگر به محتوای نامه‌های سرگشاده از درون زندان و بیرون زندان توجه بکنید، می‌بینید که کیفرخواستیست بر علیه ولی‌ فقیه. در میان خود حکومتیان و یا بخشی از حکومتیان که محذور(لغت کاملا مفهوم نیست )واقع شده‌اند، آقای ولی‌ فقیه و بر پایه قانون اساسی‌ خودشان، دو صفت را از دست داده، برای ما که سال‌هاست از داست داده ولی‌ برای خود آنها میگم. یکی‌ صفت "عادل" بودن و دیگری صفت "عاقل" بودن است. آقای خامنه‌ای نه عادل هست نه عاقل هست. و به همین دلیل هم در پی‌ سالهای متمادی به ویژه سالهای اخیر دست به جنایتهای هولناکی زده که حتی پایمال کننده همین قانون اساسیست که بر پایه فقح و شریعت تنظیم شده. شما هم به درستی‌ با توجه به رویدادهی داخل کشور و رویدادهای منطقه‌ای که عملا دیکتاتورها را به زیر میکشند یا به محاکمه میکشند چنین مسئله‌ای را طرح کردید که یک خواست ملیست. چه انتظاری از نیروهای سیاسی ، حقوق دانها، وکلا و فعالین سیاسی دارید؟ آیا به نظر شما اهمیت موضوع را گروه‌های سیاسی درک کردند؟ با توجه به این که در ابتدای سخن گفته شد که اوضاع کشور به شدت بحرانیست. در همین راستا و به دنبال این، آیا به سیاست آشتی‌ ملی‌ اعتقاد دارید ؟ و برای حل این معضل، این پدیده‌ای که واقعا مثل یک اختاپوس بر ملت ایران به اصطلاح چنگ انداخته و داره خفه میکنه، در صورت ضرورت و جلوگیری از جنگ و بحران گسترده و خطرات عظیمی‌ که کشور را تهدید می‌کند، آیا حاضر هستید در صورت ضرورت و اضطرار، با آقای کروبی، آقای موسوی و یا نیروهای مختلف دیگه برای تحقق‌ این امر دست دوستی‌ دراز کنید و این مساله را به پیش ببرید؟ آیا چنین ظرفیتی را در آنها می‌بینید؟ آیا حاضر هستید با گروه‌های شناخته شده نه کلی‌ و عام بلکه احزاب شناخته شده، تاریخدار، هویّت دار از حزب توده ایران گرفته تا سازمان اکثریت تا مجاهدین تا حزب دمکرات کردستان، کموله که در هر صورت گروه‌ها و احزاب شناسنامه دار هستند در راستای تحقق‌ اتحاد و تشکیل جبهه‌ واحد ضدّ دیکتاتوری پیش برید ؟ آیا اقدام مشخصی‌ در این زمینه کردید؟ آیا نامه‌های در این زمینه به اینها فرستادید تا از لحاظ سند تاریخی بماند که شما اقدامتان را کردید و به این گروه‌ها، احزاب با نام و نشان نامه فرستادید حتی نامه سرگشاده دادید تا ملت ایران بداند حداقل چه کسانی‌ مانع اصلی‌ نزدیک شدن به اتحاد‌ها هستند.
در این زمینه هم اگر جنبه عملی‌ و اجرایی دارد، نظرتان را بشنویم بسیار سپاسگزاریم. یا بهتره بگم معیاری دارید شما برای اینکه چه کسانی‌ در جبهه واحد ضدّ دیکتاتوری قرار بگیرند؟ گام حقوقی این مطلب را هم خود شما برداشتید و یک گام حقوقی مهمی‌ هم هست چه انتظاری از گروه‌های سیاسی دارید و چه انتظاری از حقوق دانهای کشور دارید؟ آیا حقوق دانهای کشور هم اهمیت این مساله را درد کردند ؟ گروه‌های سیاسی اهمیت این مساله را درک کردند؟ و چه مانع‌ای وجود دارد. در هر صورت سپاسگزار از شما میکرفون در اختیار شماست.

:رضا پهلوی 
سپاسگزارم، اجازه بدهید این سوال شما را در دو بخش به آن اشاره کنم. بخش اول که مربوط به این شکایت نامه هست و از این فرصت استفاده می‌کنم تا دوستان را در جریان قرار دهم و گزارشی از آخرین مراحل این کار جهت اطلاعشان در میان بگذارم و بعد به بقیه این سوال بپردازم. عرض شود که وقتی‌ من به فکر این مساله افتادم، البته این را هم بگم ابتدا به ساکن، که این نوع ابتکارات و این نوع کارها بار اولی‌ نبود که در جهت شکایت بر علیه جمهوری اسلامی اقدامی از نظر قانونی یا حقوقی انجام نشده باشه. مساله روش و متدولوژیست که میتونه کاربرد واقعی‌ امروز داشته باشه با استفاده از مسائل موجود که دیروز نبود. مثلا زمانی‌ که قاسملو یا بختیار را ترور کردند این دادگاه کیفری بین المللی اینجا وجود نداشت که میتوانستیم از اون طریق اقدام کنیم برای شکایت. اما وقتی‌ که ایده مطرح شد این را به صورت شفاف وباز، برای اینکه دوستان بتونن در داخل و خارج روی آن نظر بدهند به مدت بیش از دو ماه بر روی تارنما‌ها موجود بود به عنوان یک فایل در بالاترین هم این مطرح شد و من از طریق وبلاگ خودم این را عنوان کردم و اتفاقا بسیار با استقبال روبرو شد به خصوص از طرف بسیاری از فعالین حقوق بشر از داخل مملکت، حقوق دانان و وکلای مدافع زندانیان سیاسی و این تیپ ادمها. بیش از ۳۵۰۰ کامنت متعدد از داخل داشتیم و این زمینه شد برای همکاری بین متخصصینی که به روی این پرونده بیشتر کار بکنند. پس از این کنفرانس مطبوعاتی که من یک ماه پیش در پاریس داشتم، امروز در مرحله‌ای هستیم که این شکایت نامه تکمیل شده، برسی‌ به مفهوم تخصصی حقوقی شده، حدود ۵۰ صفحه گزارش کامل در موارد مختلف نقض حقوق بشر در ایران آمده. اتهام، اتهام جنایت بر علیه بشریت هست، نه الزاماً فقط نقض حقوق بشر. مساله نقض حقوق بشر میتواند خیلی فراتر از این باشد که فرض کنید یک عده‌ای را زندانی بکنند یا شکنجه بدهند یا اعدام بکنند. نه، جلوگیری از یک فرصت برای تحصیل یا برای اشتغال، برای حضور داشتن به خاطر ایجاد یک نوع تبعیض، به خاطر جنسیت، به خاطر یک باور مذهبی‌، تمام این‌ها جنایتیست که اسمش را می‌توان جنایت علیه بشریت گذاشت. این‌ها عملا به عنوان یک سیاست حکومتیست که در راس آن هم خود آقای خامنه‌ای قرار درد، به اون شکل عنوان میشود. منتها از آنجا که ایران امضا کننده اساسنامهٔ رم نیست، ما نمیتوانیم مستقیماً به دادگاه کیفری بین المللی مراجعه کنیم، ناچاریم از طریق شورای امنیت سازمان ملل این کار را انجام بدیم و از آنجا رجوع داده شود به دادگاه کیفری بین المللی.
قصد من از این کار چند چیز بود: از همه مهمتر نهادینه کردن این بحث که مساله محوری برای مردم ایران، نبودن آزادی و نقض حقوق بشر هست و خیلی‌ مهمتر از پرونده هسته‌ای که بیشتر دغدغه کشورهای خارجی‌ عللخصوص فرض کنید امریکا و یا اسرائیل هست. در صورتی‌ که من معتقدم اگر ایران برسه به دموکراسی‌ واقعی‌ نه تنها این مشکل حل خواهد شد بلکه مساله اتمی‌ هم حل خواهد شد به خودی خود.

بنابر این مساله محوریت دادن به این بحث بود که از این لحاظ نشان خواهد داد که دنیا متوجه انتظار مردم ایران بشود و خیلی‌ فراتر از رتوریک‌ها عمل بکند. مثل تابستان دو سال پیش نیست که یک جنبش سبز شروع شود و یک فرصت طلائی را که دنیا پیدا کرده بود تا یک حمایت واقعی‌ را از خودش نشان بدهد برای خواست مردم از دست بدهد . که در واقع یک عده‌ای زیادی این وسط کشته شدند و دنیا در واقع یک نوع عقب‌نشینی کرد به دلیل اصرار بر مذاکره کردن با رژیم جمهوری اسلامی و اتلاف وقت بیشتر...

به هر حال مسائل خیلی‌ زیاد است من نمیخواهم بیش از پیش به پیچیدگی‌‌ها اشاره کنم به اصل قضیه بپردازیم، محوریت دادن به این بحث نقض حقوق بشر بود که جای خود دارد، اما پارالل به این مساله این که ما چگونه میتونیم یک آلترناتیوی را، یک جنبشی را، یک نهضتی را در صحنه فراهم بکنیم که:
۱- معرف و دنباله رو خواست درون کشور هست از تمام نیروهای مبارز سیاسی و فعالینی که در داخل ایران هستند، که اعتبار و پشتیبانی خود را بر اساس نظر آنها داشته باشد، و ایرانیان برون مرزی در حمایت از این برنامه و پشتیبانی‌ از مبارزین داخل کشور بتواند در تشکیل یک شورای ملی‌ قدم بردارند. جا برای تمام جریانات سیاسی، که به یک سری اصول محوری و حداقلی توافقی داشته باشند که روی آن میتوانند همکاری سیاسی بکنند، هست. در تشکیل این کنگرهٔ و در این رابطه من شاهد مستقیمی‌ هستم که بحث‌ها بسیار شده و بسیاری از این جریاناتی که شما اسم بردید و ذکر کردید این ارتباطات بارها بوده این تبادل نظرها و این مذاکرات بوده، دقت بکنید بنده خودم را اینجا به عنوان یک دعوت کننده معرفی‌ نمیکنم. (صدا قطع میشود، ادامه) سعی‌ می‌کنم این مسائل را ادغام کنم برای شرکت در یک شورا که میتواند مرکزیتی بدهد به تمام جریانات و بتوان بر اساس آن یک تقسیم کاری کرد. ۲- برای حمایت از یک مبارزه نافرمانی مدنی در داخل کشور البته بر مبنای عدم خشونت. چون من غیر از این سناریو دیگه‌ای نمیبینیم تا بتوانم باهاش همراهی داشته باشم که هزینه گرانتری برای کشور ما نداشته باشد. تمام اینها برای این هدف است که گزینه‌ای به غیر از گزینه خطر مهاجمه نظامی به کشورمان باشد. برای جلوگیری از جنگ برای جلوگیری از حمله نظامی به کشورمان.
راهی‌ را باز کنیم که هم آنهای که در سیستم گیر کردند راه فرار داشته باشند و بتوانند به این طریق ملحق بشوند. حال چه نیروهای انتظامی موجود ایران چه کادر‌های سیویل. و تمام جریانات به اصطلاح اصلاح طالب دیروز که به این نتیجه رسیدند که واقعا دیگه فایده ای ندارد و می‌بایست فراتر از این نظام پیش رفت، این نظام اصلاح پذیر نیست. بنابر این من شخصاً دست همکاری، به هر کسی‌ که بر این باور و بر این عقیده هست که در آن جهت پیش بریم، مسلما خواهم داد. ولی‌ شرایط آن شرایط قبول آن اصول پایه مرکزیست که میتواند همه را بر اساس یک توافق بیاورد. خیلی‌ صراحتاً بهتان میگویم، من در آن جناحی که تعریف کردم باید بگم من جناح و جبهه‌ سکولار هست که به عنوان آلترناتیو دمکراتیک سکولار به یک حکومت مذهبی‌. من نمی‌توانم دست همکاری به کسانی بدهم که همچنان طرفدار شکل یک نظام مذهبی‌ هستند یا در قالب قانون اساسی‌ این نظام فکر میکنند، با آن‌ها همکاری سیاسی داشته باشم. چون اصلا جور در نمیاد با این تفکر. نمی‌شود یک پای آدم این طرف مرز باشد یک پای آدم آن طرف مرز. یا در آن دسته هستیم یا در این دسته. اما با هر کسی‌ که در این طرف خط قرار می‌گیرد، در طرف الترتیو سکولار و دمکراتیک، از تمام جریانات سیاسی موجود با تمام تفکرات که در آنها هست، صد در صد با آنها همکاری خواهم داشت و دست همکاری خودم را در اختیارشان خواهم گذاشت. برای ایجاد یک جبهه‌ٔ وسیع واقعا پلورالیست به مفهوم اخص کلمه اما مشخص در یک هدف واحد. و آن هم گذر از این نظام، رسیدن به یک آینده دمکراتیک، اتکا به صندوق رای به عنوان میزان تصمیمگیر آینده کشور به دست خود مردم ایران و باز کردن در برای پایان دادن به انتقام جویی و خشونت . اعتماد بر مبنای آشتی‌ ملی‌ و عفو عمومی‌ و لغو حکم اعدام برای همیشه در مملکتمان. این خواسته ایست که امیدوارم اکثریت جامعه پذیرای آن باشند و مدافع آن باشد. بلکه ما بتوانیم از این مخمصه نجات پیدا کنیم.

برای این که هر پاسدار و هر بسیجی‌ که تحت لوای نظام دستور گرفته که سرکوب بکند، فردا مؤاخذه نشود و یک آینده‌ای در آینده ایران برای خودش ببیند. من نمی‌گویم عدالت رعایت نشود، من نمی‌گویم مردم حق شکایت ندارند، ولی‌ یک گذشت بزرگی‌ برای بهبودی جامعه لازم است. ما میبایست بتوانیم در این مرحله این دور باطل خشونت و انتقام جویی را ببندیم. نمیگم فراموش کنیم ولی‌ باید بخشید و رفت جلو. بخشیدن در حد این که کمک بکند بر ترمیم این زخم‌ها که برسیم به مرحله سازندگی و نیفتیم در یک دوره چندین ساله انتقام جویی و حساب پس دادن. می‌بایست این را به مفهوم یک خواست کلکتیو (جمعی ) پیش ببریم و این بزرگی‌ و این شهامت و این جسارت را از خودمان نشان بدهیم که ما میتوانیم همدیگر را ببخشیم.

به خاطر آینده بهتر به خاطر یک زندگی‌ با رفاه بیشتر، برای امنیتی که یک جامعه نیازمند آن است، برای تضمینی که یک جامعه نیازمند آن است و برای آزادی که جامعه ما نیازمند ان است.
برای هر ایرانی، می‌خواهد کرد باشد یا بلوچ، می‌خواهد آذری باشد یا عرب باشد، چپ باشد یا راست باشد، می‌خواهد مسیحی‌ باشد، کلیمی باشد یا مسلمان باشد، بهایئ باشد یا بی‌ دین باشد. ما باید بتوانیم به این برسیم.
 و اینجاست که میگویم می‌بایست در راستای یک برنامه در سطح حقوق بین المللی حرکت کنیم در جهت تقویت تمام اهرمهای کمک کننده به اینکه فشار را از درون به روی این نظام بتوانیم وارد کنیم. از طریق حرکتهای مدنی جامعه که بتوانیم سر و سامانی به آن بدهیم و هماهنگی بیشتری به آن بدهیم و یک تقسیم کار واقعی‌ بین تمام جرایانات و احزابی که در این جبهه‌ واحد میتوانند قرار بگیرند. با حفظ سازمان و تشکل خودشان منتهای با یک همکاری واقعی‌ و صمیمانه بر مبنای یک سری تفاهم‌ها بر سر اصول کلیدی که همه را به هم وصل می‌کند.

این پیشنهاد عملیست که در این صحنه مدتهاست که به دنبال آن بودم و امروز بیشتر روی آن تأکید می‌کنم.

و در جواب مستقیم به بسیاری از هم میهنانم عللخصوص از داخل مملکت که خیلی‌ بیشتر یک نقش پررنگتری را از من در این مورد و در این زمان، جستجو میکنند، در جواب و دادن پاسخ به آنها این کار را انجام میدهم.

باز هم میگویم برای اینکه دوستان برایتان کاملا مشخص باشد، من هرگز ادعای رهبری هیچ جریان یا گروه یا مردم ایران رو نمیکنم، من همیشه به عنوان رضا پهلوی به شما پیشنهاد خودم و راه خودم را ارائه دادم، آن روزی که به من این حق رو بدهید یا این انتخاب را بکنید که به عنوان سخنگو به عنوان معرف، به عنوان کسی‌ که از جانب همگی‌ شما میتواند در سطح بین المللی رایزنی بکند و کار بکند، آن زمان این ادعا را خواهم کرد و نه قبل آن. بنا بر این، این را می‌بایست از من بخواهید. من هرگز مدعی آن نخواهم بود.

اما این را بدانید که تا جان در بدن دارم تلاش خواهم کرد که نیرو‌هایی که متعهد هستند بر یک باور آزادی، به همیگر نزدیکشان کنم و سعی‌ کنم بین آنها تفاهم بیشتری به وجود بیا‌ورم.

معتقدم که این اون چیزی‌ست که کشور ما از همه چیز بیشتر نیاز دارد. برای من هیچ تفاوتی بین چپ و راست نیست ، هیچ تفاوتی بین یک کرد و یک بلوچ نیست، هیچ تفاوتی بین یک آذری یا یک خوزستانی نیست، هیچ تفاوتی بین یک زن یا یک مرد نیست، برای من تمام این افکار محترم و مقدس است. و من در حفظ حق هر کدام از شما همیشه تلاش خواهم کرد تا آن زمانی‌ که با یک گلوله من را از بین ببرند و صدایم را خفه کنند.

تا روزی که جان در بدن دارم و نفس میتوانم بکشم و قلم میتوانم بزنم،
مدافع تک تک شما خواهم بود، حتی اگر دشمنی پدری با من داشته باشید، چون من با شما هیچ دشمنی ندارم.
من به خاطر آزادی کشورم تا پای جان مبارزه خواهم کرد امیدوارم در این راستا تنها نباشم و کمک شما را داشته باشم.

سپاسگزارم


چکیده‌ای از سخنان آقای پهلوی در پالتاک را خواندید . امیدوارم بتوانم تمام سؤالات را به صورت نوشتار در بیا‌ورم و به زودی در وبلاگ خود برایتان منتشر کنم. پاینده ایران ارتونیس, ۲۵ دی‌ ۱۳۹۰ 




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر