برگذار کننده این سخنرانی: گروه Stop The Bomb
گزارشی از خلاصه این پنل در رادیو اسرایئل را در پایان این مطلب می یابید.
اول از همه
گزارش در رادیو اسرایئل :
ایران پس از انتخابات
خانم ها و آقایان،
خانم ها و آقایان،
ان چه ما اینجا در باره ان صحبت میکنیم بهترین نمایش انتخاباتی مهندسی شده در تاریخ جمهوری اسلامی میباشد.
قبل از هر چیز مایلم سوالی از حاضرین در سالن که در کشورهای دموکراتیک و آزاد زندگی میکنند بپرسم،
وقتی گروهی به نام شورای نگهبان، نامزد های انتخاباتی را از بین افراطیون و اصول گرایان فیلتر میکنند و پس از تایید ولی فقیه به ملت معرفی میکنند و از آنها میخواهند بین بد، بدتر و بدترین انتخاب کنند، شما آیا نام این را انتخابات میگذارید یا انتصابات؟
این پاسخ واضح است !
من بر این باور هستم که آنچه در ایران رخ داد، چه از آغاز کار که نامزدها معرفی شدند، چه در طول کامپین تبلیغاتی تا خود انتصابات و اعلام نتایج یک نقشه تمام عیار ولی خطرناک بود. و همچنین بر این باور هستم که رفسنجانی مغز متفکر پشت این طرح بود.
از نامزد شدن خود او برای انتخابات آغاز شد با وجود اینکه میدانست رد صلاحیت میشود. به دلیل جانگ قدرت بین او و خامنه ای که در تمام این سالها ی اخیر داشتیم، به فکر این نقشه افتاد. با نشان دادن ویدئو های که خود ساخته بودند از مردم عادی که اعلام میکردند انتخابات را تحریم میکنند و به نحوه ایی با نشان دادن فضای بی تفاوتی و پاسیو از مردم، این خامنه ای را به فکر فرو برد تا جایی که راهی دیگری جز تسلیم و پذیرفتن طرح رفسنجانی نداشت.
رفسنجانی قول میدهد نظام را نجات دهد به شرطی که دست او را بازتر کند و در قدرت سهیم باشد. به توافق رسیدند که روحانی از صندوق ها بیرون اید ولی این بار میخواستند کاری کنند که خود مردم این انتخاب را کرده باشند. و حدس بزنیید چه شد؟ این بار آرا را خواهند شمرد.
و این چنین شد که نماینده ولی فقیه در شورای امنیت، یک آخوند و اصول گرا، یک شبه تبدیل شد به یک میانه رو، با چهره ایی خندان و عاشق صلح!
سوپاپ امنیتی جدیدی متولد شد!
اصلاح طلبان از او حمایت کردند و محمد رضا عارف که تا ان زمان نسبتا طرفدار داشت و شاید میانه رو تر از او هم بود به نفع او کنار کشید. جلیلی تندرو اصول گرا نقش بسیار مهمی را بازی کرد. او بهترین مترسکی بود که میتوانستند پیدا کنند بدون این که شاید خود او هم از نقش خود در این طرح با خبر باشد.
او (جلیلی) را حتی تشوق میکردند که تندروی و رادیکالیسم و خشونت رفتاری بیشتری نشان دهد به این دلیل که میخواستند به ملت فردی بدتر از احمدینژاد را نشان دهند. یک نکته دیگر، دفعه پیش ولی فقیه احمدی نژاد را حمایت کرد و مردم به به دلیل حمایت او به موسوی راز دادند تا نشان دهند با طرف از نیستیم. و این بار ولی فقیه به نحوی باید نشان میداد که جلیلی فرد مورد نظرش است. این گونه توجه مردم به راحتی به طرف روحانی جلب میشد. نکته مهمتر دیگر، اپوزیسیون ساختگی خود جمهوری اسلامی در خارج از کشور که در اصل لابی های وفادار نظام هستند، با استفاده از رسانه های بزرگ فارسی زبان که همواره در خدمت آنان بوده اند، نقش رهبران افکار عمومی و روشنفکران را ایفا کردند و در حمایت تمام از انتخبات بر آمدند. که در انتخابات شرکت کنید در غیر این صورت جلیلی برنده انتحابات میشود.
و این چنین بود که مردم به خود گفتند، اگر حقیقت داشته باشد چه؟ بله اتخاب بین بد، بدتر و بدترین است ولی اگر شرکت نکنیم و جلیلی برنده شود چه؟ و اینگونه مردم را به پای صندوق رای کشاندند.
و این چنین بود که مردم به خود گفتند، اگر حقیقت داشته باشد چه؟ بله اتخاب بین بد، بدتر و بدترین است ولی اگر شرکت نکنیم و جلیلی برنده شود چه؟ و اینگونه مردم را به پای صندوق رای کشاندند.
ولی میدانیم گاه اگر مردم در اتخابات شرکت کنند نه برای این که فردی را انتخاب کنند، بلکه برای اینکه جلوی انتخاب شدن فرد دیگری را بگیرند. و همچنین اگرهستند کسانی که به زور و یا از ترس همیشه در انتخابات شرکت میکنند، آیا این دلیل بر مشروعیت نظام است؟
فراموش نکنیم صدام حسین در زمان حکمرانی خود ۹۹،۴۷ در صد مشارکت در انتخابات داشت.
این هم حقیقتیست!
این هم حقیقتیست!
با تمام این وجود و با در نظر گرفتن این اصل که همزمان ۲ انتخابات به طور موازی برگزار شدند، انتخابات ریاست جمهوری همراه با انتخابات شورای شهر و روستا،که همیشه مشارکت بالایی داشته، زیرا در روستاها همه همدیگر را میشناسند و به هم رای میدهند و آنها را پای صندوق میکشاند. این اتفاق بارز اولین بار در تاریخ رخ داد.شاید مشارکت زیاد بود ولی اگر شهر های بزرگ را در ایران در نظر بگیرید، واقعا کمتر از همیشه بود. مشارکت بالاتر از روستاها و دهات بود. ولی رژیم با استفاده از پروپاگاندا کافی موفق شد با یک تیر بیش از چند نشان را بزنند:
اول از همه
- به جهان نشان دهند که بین مردم دارای مشروعیت هستند،
چیزی به نام تقلب وجود ندارد و آرا شمرده میشوند، و چنین اتفاقی در ۲۰۰۹ رخ نداد. تقلبی در کار نبود،
دوم این که
دوم این که
- با دادن وعده های تازه و امید برای دوره جدید مذاکرات در مورد مساله هسته ایی قادربه خرید زمان برای به پایان رساندن کار خود شوند، ین چیزی است که باید روی ان تامل کنیم، این چیزی است که به ان نیاز دارند، زمان!
آنها میخحاند که غرب وارد مذاکرات جدید با رژیم شود. که سال ها ست به نتیجه نرسیده است،
سوم این که
آنها میخحاند که غرب وارد مذاکرات جدید با رژیم شود. که سال ها ست به نتیجه نرسیده است،
سوم این که
- نجات دادن پایه های لرزان نظام از فروپاشی! هرچند برای مدتی
خوش خیالی غرب از این که این رژیم زمانی حاضر میشود رفتار خود را در مساله هسته ایی تغییر دهد موجب فریب میشود که منجر خواهد شد به نرم کردن تحریم ها و این دقیقا همان چیزی است که نظام به ان نیاز دارد برای اینکه بتواند به حیات خود ادامه دهد.
من نه تنها خوشبین نیستم بلکه از وقوع بدترین حالت ممکن بیم دارم ان هم زمانی که این حباب امید بترکد.
چگونه میخواهید بحران سوریه را حل کنید؟ چه گونه میتوان جلوی رسیدن رادیکالیسم و تروریسم به پشت در خانه تان را بگیرید؟
آیا زندانیان سیاسی را آزاد خواهند کرد؟ به اعدام ها، سنگسار، قطع دست، و شلاق های عمومی خاتمه میدهند؟ آیا زنان دارای حقوق موسوی خواهند شد؟
دست از شعار های مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرایئل در نماز جمعه بر میدارند؟
پاسخ منفی است !!!
این جزو طبیعت آنها میباشد نمیتواند به ان خاتمه دهند.
دیر یا زود از این نمایش مسخره پرده برداری میشود و هر دو، هم ایرانیانی که با خلوص نیت به روحانی رای دادند ب خیابانها خواهند ریخت و طلب ان چیزی را خواهند کرد به آنها قول داده شده بود و هم غرب که در حال برنامه ریزی ماه عسل با رییس جمهور جدید است، مایوس خواهند شد. و یک بار دیگر به همه ما ثابت خواهد شد که باید این حقیقت را بپذیریم:
این نظام نه قابل مذاکره است و نه اصلاح پذیر!
پس از همین حالا آمده باشیم.
تنها راه منطقی و کم هزینه برای این که صلح را نه تنها برای ایرانیان بلکه برای تمام منطقه بی اوریم، فقط تغییر رژیم است. ان هم از طریق حمایت از مبارزه غیر خشونت آمیز، نا فرمانی مدنی و اعتصاب های سراسری ایرانیان می باشد. این همان اتفاقی بود که در آفریقای جنوبی رخ داد و در بسیاری کشورهای دیگر. اگر آنجا ممکن بود، برای ایران نیز ممکن خواهد بود.
تنها راه منطقی و کم هزینه برای این که صلح را نه تنها برای ایرانیان بلکه برای تمام منطقه بی اوریم، فقط تغییر رژیم است. ان هم از طریق حمایت از مبارزه غیر خشونت آمیز، نا فرمانی مدنی و اعتصاب های سراسری ایرانیان می باشد. این همان اتفاقی بود که در آفریقای جنوبی رخ داد و در بسیاری کشورهای دیگر. اگر آنجا ممکن بود، برای ایران نیز ممکن خواهد بود.
روی تنها چیزی که میتوانید حساب باز کنید:
یک ایران دموکراتیک و سکولار میباشد و بس.
به این امید داریم!!