۱۳۹۲ مرداد ۸, سه‌شنبه

سخنرانی سوگل ایرم در سفارت چک در اتریش: ایران پس از انتحابات




 برگردان پارسی سخنرانی سوگل ایرم در پنل گفتمان، به دعوت سفیر چک که در ان سفارت خانه در تاریخ ۲۶ ژوئن ۲۰۱۳ در شهر وین برگذار شد.
برگذار کننده این سخنرانی: گروه Stop The Bomb 

گزارشی از خلاصه این پنل در رادیو اسرایئل را در پایان این مطلب می یابید.


ایران پس از انتخابات 
خانم ها و آقایان، 
ان چه ما اینجا در باره ان صحبت میکنیم بهترین نمایش انتخاباتی مهندسی شده در تاریخ جمهوری اسلامی میباشد.

قبل از هر چیز مایلم سوالی از حاضرین در سالن که در کشورهای دموکراتیک و آزاد زندگی میکنند بپرسم،
وقتی گروهی به نام شورای نگهبان، نامزد های انتخاباتی را از بین افراطیون و اصول گرایان فیلتر میکنند و پس از تایید ولی فقیه به ملت معرفی میکنند و از آنها میخواهند بین بد، بدتر و بدترین انتخاب کنند، شما آیا نام این را انتخابات میگذارید یا انتصابات؟
این پاسخ واضح است !

من بر این باور هستم که آنچه در ایران رخ داد، چه از آغاز کار که نامزدها معرفی شدند، چه در طول کامپین تبلیغاتی تا خود انتصابات و اعلام نتایج یک نقشه تمام عیار ولی خطرناک بود. و همچنین بر این باور هستم که رفسنجانی مغز متفکر پشت این طرح بود.

از نامزد شدن خود او برای انتخابات آغاز شد با وجود اینکه میدانست رد صلاحیت میشود. به دلیل جانگ قدرت بین او و خامنه ای که در تمام این سالها ی اخیر داشتیم، به فکر این نقشه افتاد. با نشان دادن ویدئو های که خود ساخته بودند از مردم عادی که اعلام میکردند انتخابات را تحریم میکنند و به نحوه ایی با نشان دادن فضای بی تفاوتی و پاسیو از مردم، این خامنه ای را به فکر فرو برد تا جایی که راهی دیگری جز تسلیم و پذیرفتن طرح رفسنجانی نداشت.   
رفسنجانی قول میدهد نظام را نجات دهد به شرطی که دست او را بازتر کند و در قدرت سهیم باشد. به توافق رسیدند که روحانی از صندوق ها بیرون اید ولی این بار میخواستند کاری کنند که خود مردم این انتخاب را کرده باشند. و حدس بزنیید چه شد؟ این بار آرا را خواهند شمرد. 
و این چنین شد که نماینده ولی فقیه در شورای امنیت، یک آخوند و اصول گرا، یک شبه تبدیل شد به یک میانه رو، با چهره ایی خندان و عاشق صلح! 
سوپاپ امنیتی جدیدی متولد شد! 

اصلاح طلبان از او حمایت کردند و محمد رضا عارف که تا ان زمان نسبتا طرفدار داشت و شاید میانه رو تر از او هم بود به نفع او کنار کشید. جلیلی تندرو اصول گرا  نقش بسیار مهمی را بازی کرد. او بهترین مترسکی بود که میتوانستند پیدا کنند بدون این که شاید خود او هم از نقش خود در این طرح با خبر باشد. 
او (جلیلی) را حتی تشوق میکردند که تندروی و رادیکالیسم و خشونت رفتاری بیشتری نشان دهد به این دلیل که میخواستند به ملت فردی بدتر از احمدینژاد را نشان دهند. یک نکته دیگر، دفعه پیش ولی فقیه احمدی نژاد را حمایت کرد و مردم به به دلیل حمایت او به موسوی راز دادند تا نشان دهند با طرف از نیستیم. و این بار ولی فقیه به نحوی باید نشان میداد که جلیلی فرد مورد نظرش است.  این گونه توجه مردم به راحتی به طرف روحانی جلب میشد. نکته مهمتر دیگر، اپوزیسیون ساختگی خود جمهوری اسلامی در خارج از کشور که در اصل لابی های وفادار نظام هستند، با استفاده از رسانه های بزرگ فارسی زبان که همواره در خدمت آنان بوده اند، نقش رهبران افکار عمومی و روشنفکران را ایفا کردند و در حمایت تمام از انتخبات بر آمدند. که در انتخابات شرکت کنید در غیر این صورت جلیلی برنده انتحابات میشود.
و این چنین بود که مردم به خود گفتند، اگر حقیقت داشته باشد چه؟ بله اتخاب بین بد، بدتر و بدترین است ولی اگر شرکت نکنیم و جلیلی برنده شود چه؟ و اینگونه مردم را به پای صندوق رای کشاندند. 
ولی میدانیم گاه اگر مردم در اتخابات شرکت کنند نه برای این که فردی را انتخاب کنند، بلکه برای اینکه جلوی انتخاب شدن فرد دیگری را بگیرند. و همچنین اگرهستند کسانی که به زور و یا از ترس همیشه در انتخابات شرکت میکنند،  آیا این دلیل بر مشروعیت نظام  است؟ 
فراموش نکنیم صدام حسین در زمان حکمرانی خود ۹۹،۴۷ در صد مشارکت در انتخابات داشت. 
این هم حقیقتیست! 

با تمام این وجود و با در نظر گرفتن این اصل که همزمان ۲ انتخابات به طور موازی برگزار شدند، انتخابات ریاست جمهوری همراه با انتخابات شورای شهر و روستا،که همیشه مشارکت بالایی داشته، زیرا در روستاها همه همدیگر را میشناسند و به هم رای میدهند و آنها را پای صندوق میکشاند. این اتفاق بارز اولین بار در تاریخ رخ داد.شاید مشارکت زیاد بود ولی اگر شهر های بزرگ را در ایران در نظر بگیرید، واقعا کمتر از همیشه بود.  مشارکت بالاتر از روستاها و دهات بود. ولی رژیم با استفاده از پروپاگاندا کافی موفق شد با یک تیر بیش از چند نشان را بزنند: 

اول از همه
 - به جهان نشان دهند که بین مردم دارای مشروعیت هستند،
 چیزی به نام تقلب وجود ندارد و آرا شمرده میشوند، و چنین اتفاقی در ۲۰۰۹ رخ نداد. تقلبی در کار نبود، 

دوم این که 
- با دادن وعده های تازه و امید برای دوره جدید مذاکرات در مورد مساله هسته ایی قادربه خرید زمان برای به پایان رساندن کار خود شوند، ین چیزی است که باید روی ان تامل کنیم، این چیزی است که به ان نیاز دارند، زمان! 
آنها میخحاند که غرب وارد مذاکرات جدید با رژیم شود. که سال ها ست به نتیجه نرسیده است، 

سوم این که 
- نجات دادن پایه های لرزان نظام از فروپاشی! هرچند برای مدتی 
 خوش خیالی غرب از این که این رژیم زمانی حاضر میشود رفتار خود را در مساله هسته ایی تغییر دهد موجب فریب میشود که منجر خواهد شد به نرم کردن تحریم ها و این دقیقا همان چیزی است که نظام به ان نیاز دارد برای اینکه بتواند به حیات خود ادامه دهد. 

من نه تنها خوشبین نیستم بلکه از وقوع بدترین حالت ممکن بیم دارم ان هم زمانی که این حباب امید بترکد. 

چگونه میخواهید بحران سوریه را حل کنید؟ چه گونه میتوان جلوی رسیدن رادیکالیسم و تروریسم به پشت در خانه تان را بگیرید؟ 
آیا زندانیان سیاسی را آزاد خواهند کرد؟ به اعدام ها، سنگسار، قطع دست، و شلاق های عمومی خاتمه میدهند؟ آیا زنان دارای حقوق موسوی خواهند شد؟ 
دست از شعار های مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرایئل در نماز جمعه بر میدارند؟ 

پاسخ منفی است !!! 
این جزو طبیعت آنها میباشد نمیتواند به ان خاتمه دهند. 

دیر یا زود از این نمایش مسخره پرده برداری میشود و هر دو، هم ایرانیانی که با خلوص نیت به روحانی رای دادند ب خیابانها خواهند ریخت و طلب ان چیزی را خواهند کرد به آنها قول داده شده بود و هم غرب که در حال برنامه ریزی ماه عسل با رییس جمهور جدید است، مایوس خواهند شد.  و یک بار دیگر به همه ما ثابت خواهد شد که باید این حقیقت را بپذیریم: 

این نظام نه قابل مذاکره است و نه اصلاح پذیر!

پس از همین حالا آمده باشیم.

تنها راه منطقی و کم هزینه برای این که صلح را نه تنها برای ایرانیان بلکه برای تمام منطقه بی اوریم، فقط تغییر رژیم است. ان هم از طریق حمایت از مبارزه غیر خشونت آمیز، نا فرمانی مدنی و اعتصاب های سراسری ایرانیان می باشد. این همان اتفاقی بود که در آفریقای جنوبی رخ داد و در بسیاری کشورهای دیگر. اگر آنجا ممکن بود، برای ایران نیز ممکن خواهد بود. 

روی تنها چیزی که میتوانید حساب باز کنید:    

یک ایران دموکراتیک و سکولار میباشد و بس. 



به این امید داریم!! 


گزارش در رادیو اسرایئل :




۱۳۹۲ مرداد ۶, یکشنبه

محمد رضا شاه پهلوی: باید به این ۵ هدف برسیم


در سال 1943 با وجود جنگ جهانی كه در جریان بود و با وجود مشكلات دردناكی كه بر من هجوم آورده بود, تاكید كردم كه با توجه به موجبات واقعی و ریشه های بدبختی عمیق مان, باید به این 5 هدف برسیم:

1) نان برای همه
2) مسكن برای همه
3) پوشاك برای همه
4) بهداشت برای همه
5) آموزش و پرورش برای همه

از تذكر این اهداف به دولتهایی كه در پی هم آمدند و رفتند هرگز فروگذار نكردم و سرانجام ناچار شدم حصول به این اهداف را با انقلاب سفید بر آنها تحمیل كنم.
باید به خاطر داشت كه تا تحولات سال 1960, من به جز فرماندهی كل قوا قدرت قانونی دیگری نداشتم. بمحض اینكه 
قدرت انحلال پارلمان را بدست آوردم, یعنی پس از سقوط مصدق, می توانستم مراقب باشم كه دولتهای جدی و میهن پرستی بر سر كار بیایند.
با تعقیب 5 هدف فوق رفته رفته برنامه ی كامل تر و پرمحتواتر را طراحی كردم و در عین حال ضروری ترین نیازها و واقعی ترین امكاناتمان را در نظر گرفتم. به این ترتیب بود كه نوزده اصل انقلاب سفید یكی بعد از دیگری شكل گرفت.
در كتاب انقلاب سفید چنین نوشته ام:
" ... ما شیوه ی اختناق افكار و سلب آزادیهای فردی و اجتماعی را برای پیشرفت ظاهری خود برنگزیده ایم. بعكس, آنچه ما به عنوان اصول كار خویش برای آینده در نظر گرفته ایم, اصلاحات وسیع اجتماعی, سازندگی اقتصادی توام با اقتصاد دموكراتیك, پیشرفت های فرهنگی, همكاری بین المللی, احترام به معتقدات معنوی و به آزادیهای فردی و اجتماعی است..."
در 9 ژانویه ی 1963, در برابر اولین كنگره ی تعاونیهای كشاورزی كه در تهران تشكیل شد, نخستین شش اصل لازم برای انقلاب را ارائه نمودم:

1) اصلاحات ارضی: تقسیم زمین میان كسانی كه در آن كار میكنند.
2) ملی كردن جنگلها و مراتع
3) تبدیل كارخانه های دولتی به شركتهای سهامی و فروش سهام آن ها به عنوان پشتوانه ی اجرای اصلاحات ارضی
4) مشاركت كارگران در سود كارخانه ها
5) اصلاح قانون انتخابات. مشاركت همگانی و بخصوص زنان در انتخابات
6) ایجاد سپاه دانش از سربازان وظیفه ی فارغ التحصیل تا در روستاها به تدریس بپردازند


روان این بزرگ مرد تاریخ شاد باد.

شاه ایران را دوست نداشت، 

ایران را می پرستید!

سوگل آیرم 

یکشنبه ۲۸ جولای ۲۰۱۳ 



۱۳۹۲ مرداد ۵, شنبه

گاه بايد حكم كرد تا بتوان بناى دمكراسى را نهاد!




حكم ميكنم!


ماها فداكاران حقيقى كشور هستيم و براى پايان دادن به اين اوضاع ناگوار كمر حمت بسته و آماده ايم تا خائنين را به سزای خود برسانيم.

رضا شاه كبير با اين جملات استين بالا زد و به كمك ميهن پرستان واقعى، بناى ايران نوين را نهاد.

گاه بايد دندان نشان داد! گاه بايد از جا بلند شد تا همه بلند شوند. گاه بايد حكم كرد تا بتوان بناى دمكراسى را نهاد!

گاه بايد نوشت،گاه فرياد باید زد..

           حكم ميكنم!

ما اماده ايم!!


سوگل آيرم
شنبه ٢٧ جولاى ٢٠١٣


۱۳۹۲ تیر ۲۱, جمعه

تغيير جرات ميخواهد! چرا نداريم؟

دليل اينكه مردم از تغيير حراس دارند چيست؟
چرا يك عده با وجود اينكه از شرايط موجود ناراضى هستند جلوى تغيير را ميگيرند؟

در اصل اين خود تغيير نيست كه انها را ميترساند و باعث ميشود در مقابل ان بياستند بلكه وارد شدن به يك شرايط نا اشنا و مجهول و ترك نظمى كه به ان عادت كرده اند انها را وحشتزده ميكند. "نتيجه تغيير" است نه خود "تغيير" كه از جرات خيليها ميكاهد.
اين نظم ميتواند يك نظم مثبت، ارام و امن يا يك نظم منفى، مضر و حتى خطرناك باشد ولى هر چه هست با ان خو گرفته و اشنا هستند.

ترك نظم يك نوع بى نظمى به حساب مى ايد!

ولى بى نظمى هميشه بد نيست! بستگى دارد ديد ما و برداشت ما چگونه باشد.

برخورد ما انسانها با انچه "بى نظمى" ميناميم متفاوت است. برخى افراد حاضر به ريسك، حتى به استقبال ان ميروند و اين روحيه مثبت انهاست كه در اكثر مواقع از "بى نظمى" جديد يك "نظم" جديد ولى بهتر ميسازند.

ازدواج انسان را از نظم قبلى وارد يك بى نظمى ميكند. همچنين طلاق! يا پيدا كردن كار جديد و يا از دست دادن شغل هم به همين صورت ما را وارد يك "بى نظمى" ميكند. از "نظم" اشنا قبلى كه به ان عادت داشتيم چه خوب چه بد وارد يك دنياى جديد ميشويم كه برايمان در ابتدا نظمى اشنا ندارد در نتيجه يك نوع بى نظمى به حساب مى ايد. اين بى نظمى جديد ميتواند به سود ما تمام شود. دست خودمان است!

من باور دارم اگر نگرش خود را نسبت به "نتيجه" يك تغيير (بى نظمى) عوض كنيم، قادر خواهيم بود به استقبال ان تغيير برويم. نگاه مثبت ما روى ان نتيجه تاثيرگذار خواهد بود.
با شجاعت، اميد، ارزو و ارمان وارد اين دنياى جديد شويم نه با ترس از "معلوم نيست چى پيش مى ايد..."

حال از خود بپرسيم چرا ايرانيان حاضرند ننگ اين حكومت اسلامى ديكتاتورى را به جان بخرند ولى به استقبال تغيير ان نروند؟
به دليل اينكه ٣٤ سال در جامعه اين ترس از "تنيجه" رواج داده شده تا حدودى موفق بودند و حال ما در مقابل تغيير به هر نحو ممكن ايستادگى ميكنيم تا اين نظم منفى، مضر و خطرناك را نگه داريم چون به ان خو گرفتيم.
اينجاست كه كرامت انسانى با موفقيت از ما گرفته شده و ما قبول ميكنيم. چرا؟

فراموش نكنيم تا تغيير اساسى صورت نگيرد اين "نظم" اشنا منفى تر، مضرتر و خطرناكتر ميشود تا جايى كه كرامت انسانى، شجاعت و اميد و ارزوهاى ما به كلى محو شوند.
تا دير نشده از جا بلند شويم و به استقبال تغيير برويم و از نتيجه ان نحراسيم.

از ريسك نبايد ترسيد. بزرگترين اتفاقات و پديده هاى جهان توسط افرادى به ثبت رسيده اند كه از ريسك و تغيير نترسيدند.

ايرانو پس ميگيريم.

زنده باد تغيير

سوگل آيرم.
جمعه، ١٢ جولاى ٢٠١٣

۱۳۹۲ تیر ۱۵, شنبه

از قاهره تا تهران


بدون شرح !


انتشار عکس بدون ذکر منبع مجاز نمیباشد.
اخلاق کاپی رایت را در خود رواج دهیم.
پاینده ایران
سوگل ایرم
شنبه ۱۵ تیر
Sogol Ayrom
Saturday, July 6th 2013