۱۳۹۰ دی ۹, جمعه

آزادی دور نیست، اگر همه بخواهیم

مطلبی نظرم را جلب کرد که ترجیح دادم آن را در وبلاگ خودم بگذارم و برای خوانندگان به اشتراک بگذارم.

محمد زمانی

از تاریخ عبرت بگیریم
اشاره:
از زمان فعالیتم در عرصه روزنامه نگاری تا به امروز که مجبور به ترک اجباری از وطن خویش شدم حدوداً 13 سال می گذرد. در خلوت خود سئوالات زیادی ذهنم را به خود مشغول کرده است، که چرا نمی توانم امروز در وطن خویش زندگی کنم؟
........

جایگاه وطنم در جهان امروز در کدام رتبه به لحاظ پیشرفت فکری، فرهنگی، اجتماعی و.....قرار دارد؟ جز اینکه روزنامه نگاری بودم با افکاری مستقل که درد و رنج جامعه خود را می دید ولمس می کرد و به رشته تحریر در می آورد! سیستمی غیر دمکراتیک که با شعار آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی پا به عرصه گذاشت وهمه چیز را از مردم خود ساقط نمود. مردمی که از این شعار ها بی نصیب هستند و مثل کلاف سر در گم از خود می پرسند چرا؟ تعصبات مذهبی، آمار طلاق، اعتیاد به موادّ مخدر، رانت خواری، پول شویی، فساد اداری، رشوه، سنگسار، خودکشی، بیکاری، دروغ و تزویر، تملق وچاپلوسی، سوء مدیریت، نبودن عمران و بهداشت، نبودن رفاه و امنیت، محرومیت، زندانی سیاسی، تبعیض، نبودن آزادی های فردی و اجتماعی، تجاوز به حقوق اولیه مردم، پناهندگی، فرار مغز ها و سرمایه ها، فقر فرهنگی و اقتصادی همه چیز را در خود بلعیده است که دیگر مجالی برای تحقق دمکراسی و جامعه مدنی بوجود نمی آورد. آیا ما تک تک ایرانیان از خود پرسیده ایم یا می پرسیم که چرا هنوز هم در این مسیر شوم در حرکت هستیم؟ براستی خود کامگی، اختناق فرهنگی، منیت ها ما و ایران را به کدام ناکجا آباد می برد؟ اگر بخواهیم منصف باشیم همه مسولیم، کارنامه درخشانی نداریم ومعدلمان در سطوح بین المللی فاقد محاسبه است. در ادامه چند پرده متفاوت در پی خواهد آمد تا شاید.....

پرده اوّل: از کل کشورهای عضو سازمان ملل در جهان کنونی نزدیک به حدوداً 120 کشور کشور های دهه ای هستند زیرا تاریخ موجودیتشان بعنوان کشور های مستقل از سال های بعد از جنگ جهانی دوم و پایان عصر استعمار آغاز شده است. شصت کشور دیگر کشور های "سده ای" هستند که آغاز موجودیتشان به تحولات تاریخی هزاره اوّل و آغاز هزاره دوّم به اکتشافات بزرگ جغرافیایی نیمه دوّم این هزاره مربوط می شود. تنها ده کشور هستند که تاریخ "هزاره ای" به شمار میآیند. یعنی از چند هزار سال پیش تا کنون به طور مستمر در تاریخ وجود داشته اند. همه این کشور ها در شرایطی یکسان به هزاره ای که از راه می رسد پا نمی گذارند. کشور هایی چون ایتالیا و ژاپن بصورت ممالکی پیشرفته وارد این هزاره می شوند. چین، یونان وهند پس از گذراندن دوران های دشوار با آینده ای نسبتاً امید بخش به پیش می روند. مصر در مقام رهبری جهان عرب در تلاش است. اسرائیل پس از دو هزار سال بی هویتی دوباره کشوری مستقل و مترقی شده است. در میان همه اینها ایران ما همچنان با معمای حل نشدنی دست به گریبان است که با کدام هویت پا به هزاره سوم بگذارد - وآیا اصلاًحق پا گذاشتن بدین هزاره را دارد؟ هزاره ای که به پایان می رسد هزاره ورشکسته تاریخ ایران است. هزاره ای که با شاهنامه آغاز شد و با توضیح المسائل خمینی پایان یافت. قرنی که با مشروطه آغاز شد و ما هنوز هم در اندر خم یک حکومت سکولار و دمکراتیک هستیم. قرنی که در آن سیارات مختلفی را کشف کردند و ما عکس خمینی را در ماه دیدیم. قرنی که در آن به حقوق حیوانات احترام می گذارند و ما از حداقل حقوق انسانی در ایران برخوردار نیستیم. قرنی که در آن شکوفایی علم و دانشگاه است ولی امروز در ایران به جان علم و دانشگاه افتاده اند و ریشه علوم انسانی را خشک می کنند. قرنی که در آن به حقوق زنان احترام می گذارند ولی در ایران زنان آزاده خواه همچو ستوده ها را به زندان می اندازند وعده ای راسنکسار می نمایند! ما به چه چیز افتخار می کنیم؟
پرده دوم..با توجه به مطالب بالا میخواستم به دو نکته اشاره کنم.اول اینکه روزانه مقالات زیادی نوشته میشود و همه از اوضاع ایران با خبر هستیم .اگر بخواهیم تهدیدات جدید و یک درگیری و حمله نظامی و جنگ خانمانسوز دیگری را در کنار هم بگذاریم اینده ایران و نهادینه کردن یک حکومت سکولار و دموکرات به کلی از بین خواهد رفت و همه ما ایرانیان در وقوع چنین حادثه ایی نقش داریم.دوم اینکه تنها راه این است که بتوان نیروهای سکولار و دموکرات را حول مشترکات به یک کنگره یا شورا تبدیل نمود و توازن قدرت و یک الترناتیو در قبال جمهوری اسلامی ایجاد نمود.از زمانی که به شبکه سکولارهای سبز انحلال طلب پیوستم فقط دلیلش همین بود.حال این کنگره میتواند شامل کسانی باشد که به جدایی کامل دین از نهاد حکومت اعتقاد داشته باشد و سکولاریسم را یک اصل بداند.به اعلامیه جهانی حقوق بشر اعتقاد داشته باشد و در اخر خواستار تمامیت ارضی ایران باشد.شبکه سکولارهای سبز خود را الترناتیو نمیداند بلکه الترناتیوساز است.و این در اساسنامه شبکه موجود می باشد.در شرایط امروز خیلی از الترناتیو ها منجر به شکست شد و اساسا چنین شکستی در شرایط امروز ما را از خواسته های دموکراسی خواهانه عقب خواهد راند و فرصتی دیگر را از دست خواهیم داد.تنها چیزی که مانع این اتحاد ها میشود توهم قدرت است که در اپوزیسیون مشهود است.به زبان ساده خیلی از احزاب و گروها تفکر و نگرش سیاسی خود را بهترین راه حل میدانند.و به جرات میتوان گفت خود همین احزاب و گروها عامل تفرق بوده اند.کنگره ایی که شبکه سکولارها به ان اعتقاد دارد میتواند در برگیرنده تمام احزاب و گروهای سیاسی باشد و معتقد است هیچ گروهی به تنهایی نمی تواند الترناتیو باشد.اقای زاهدی از حزب مشروطه در مقاله ایی به تازگی عنوان نمودند که پیش شرطهایی مثل حقوق بشر ..دموکراسی و انتخابات ازاد که فکر کنم فرا از قانون اساسی موجود باشد را راهه اتحاد گروها میداند.نکته اساسی همین جاست که با هر سازمان و حزبی که صحبت میکنم به همین موضوعات اعتقاد دارد اما پس چرا اتحاد شکل نمیگیرد?باید به دوستان در حزب مشروطه متذکر شد که اگر شما به لیبرال دموکراسی اعتقاد دارید این نظر شماست .اگر گروهی چپ فکر میکنند این نظر انهاست.به نظر من ما نباید خودمان را گرفتار اصطلاحات نماییم و خود را بهتر و برتر فرض کنیم و بگوییم نظر ما بهترین هست.من هیچ بهانه ایی را برای رد اتحاد نمیپذیرم.من در یک حکومت سکولار و دموکرات نمیتوانم بگویم که چرا شما مثل من فکر نمیکنید واین روش خو د مخالف اصول دموکراسی است .ما در جامعه ایی زندگی میکنیم که افراد مختلف و افکار متفاوت وجود دارد .مهم این است که تفکرات ما در یک انتخابات ازاد به رای مردم گذاشته شود بعد مشخص خواهد شد که اکثر مردم چه می خواهند.
پرده سوم..
این روزها شکایت اقای رضا پهلوی مورد بحث گرو های سیاسی است.شبکه سکولارهای سبز در یک فراخوان حمایت خود را اعلام نمود.دو نکته در این شکایت وجود دارد یکی اینکه این روند در سطح جامعه بین المللی به لحاظ سیاسی و حقوقی می تواند حائز اهمیت باشد.دوم میتوان حول چنین مباحثی اتحاد بوجود اورد.کسانی که به هر دلیل غیر منطقی چوب لای چرخ میکنند و به ایشان خورده می گیرند.اب در اسیاب ولایت فقیه میریزند چرا که فقط خورده میگیرند و هیچ طرح و برنامه ایی هم برای خروج از وضعییت موجود ارائه نمیدهند.خیلی از افراد به ما هم میگفتند شما که انحلال طلب هستید چرا رنگ سبز را با خود به یدک میکشید و به همین دلیل ما موسوی چی نیستیم و در کنار شما قرار نمیگیریم.اما جواب ما همیشه حول دو محور بوده است .اول اینکه ما جنبش سبز را رنگین کمانی از رنگها می دانیم و معتقد هستیم بخشی از جنبش سکولار و دموکرات است .و دوم اینکه کسانی که جان عزیز خود را در راه ازادی و دموکراسی از دست دادند نه اصللاح طلب بودند و نه اعتقادی به التزام به قانون اساسی موجود داشتندپس ما نماینده این طیف از جنبش سبز هستیم و سخنگوی این بخش از جنبش.این تفکر تابوی اصلاح طلبان را که معتقد بودند که جنبش رنگ مذهبی دارد و خواستار اصلاح طلبی است را شکست.از این دو مطلب میخواهم این نتیجه را بگیرم که رنگ شبکه ما و شکایت اقای رضا پهلوی بهانه های کور کورانه و حسادت ورزی از طرف این گروها است.وحتی اگر چنین تغیراتی حاصل شود باز هم همین افراد در اتحاد و کنگره ملی کارشکنی میکنند.
پرده چهارم
از گفتن این چند پرده می خواهم این نتیجه را بگیرم که وقت خود را صرف تفکرات اصلاح طلبان و دیگرانی که می خواهند مطالبات مردم را به بیراهه ببرند خودداری نماییم و به اتحاد سکولارها و دموکراتها بیندیشیم.چنین کنگره ایست که می تواند خواسته های مردم ایران را براورده کند .پس همه در این راه بکوشیم و مانع اتحاد نشویم.امروز باید به مشترکاتمان فکر کنیم و نوع حکومت را به مردم ایران در یک انتخابات ازاد واگذار کنیم .بیاییم به اصول حقوق بشر احترام بگذاریم و در این چارچوب به اتحاد بریسم و مردم ایران را خوشحال و مسرور نماییم.با وجود چنین کنگره ایست که میتوان برای عبور از حکومت قرون وسطی جمهوری اسلامی به بحث و تبادل نظر پرداخت و راه کار ارائه داد.از این که در مقالات خود منظورم نیروهای سکولار و دموکرات واقعی است که به همدیگر حمله و انتقاد میکنندمرا عذاب میدهد وفقط باعث فرصت سوزی و شادی ولایت فقیه و حسین شریعتمداری کیهان خواهد شد.ودر پایان باید گفت بیایم از تاریخ درس عبرت بگیریم.ازادی دور نیست اگر همه ما بخواهیم

با مهر محمد زمانی شبکه سکولارهای سبز

رضا پهلوی: شکایت علیه علی‌ خامنه‌ای یک اقدام جمعی است نه یک حرکت فردی

رضا پهلوی در مصاحبه اخیر خود با صبح امروز به صورت شفاف پاسخ داد که این اقدام به هیچ وجه نباید به یک اقدام فردی تبدیل شود و قصد او از اول این بوده که با مشارکت هم میهنان  این پروژه را به اجرا برساند .
زمانی‌ که این طرح را در وبلاگ خود مطرح کرد واکنش‌های زیادی به این اقدام از طرف هم میهنان نشان داده شد . نزدیک به ۳۵۰۰ عکس‌العمل مثبت که هم از داخل ایران هم از خارج ایران پیشنهادات ، و اعلام آمادگی هم میهنان از قبیل وکلا و فعالین حقوق بشری در بین آنها نیز بود، بدست آمد . از جمله آقای مصطفایی با تعدادی از دوستان خود که داوطلبانه حاضر شدند به تکمیل این شکایت نامه کمک کنند

: در این مصاحبه فرشاد محمدی سوال می‌کند  
شما درمورد این شکایت توضیحاتی دادید ولی من می‌خواهم از شما آن واژهٔ حقوقی اصلی که در شکایت‌نامه طرح شده را بپرسم، شما آقای خامنه‌ای را به چه چیزی متهم کرده‌اید؟ نقض حقوق بشر؟ جنایت علیه بشریت؟ نسل کشی؟ به چه چیزی دقیقاً؟

: پاسخ رضا پهلوی

ترکیبی از همه این‌ها. ولی در یک جمله بگویم «جنایت علیه بشریت». ببینید این دقیقاً آن‌چیزی است که بتوانیم به آن یک پایه حقوقی بدهیم؛ نه فقط بحث سیاسی. چون بحث سیاسی و آنالیز آن کاملا مشخص است، اما چرا یک پایه حقوقی دارد؟ برای اینکه نمونه‌اش را ما با شخصیتی به اسم «لورا باگبو» در کشور ساحل عاج داشتیم که دقیقاً بر همین مبنا توسط دادگاه کیفری محکوم و به محاکمه کشیده شد.

جنایت علیه بشریت نشان دهنده یک سیاست حکومتی دائمی است؛ یک نقض مربوط به یک زمان خاص و در مورد یک اتفاق خاص نیست، بلکه نشان دهنده این است که بصورت اصولی این سیاست دنبال شده است. ولی چرا آقای خامنه‌ای؟ چون همه دستگاه‌هایی که در ایران تحت کنترل ایشان هستند دستگاه‌هایی هستند که مستقیماً در این نقض حقوق بشر به اشکال مختلف در کشور ما شرکت دارند و تصمیم گیر نهایی و عامل اصلی حمایت از این دستگاه‌ها و این سیاست و این حکومت طبیعتاً شخص خامنه‌ای ا‌ست. بنابراین اگر بخواهیم بگوییم مسئولیت نهایی با کیست، طبیعتاً با ایشان است، به همین دلیل که شما نمی‌توانید از یک مجموعه آدم‌ها و تشکیلات به یک دادگاه کیفری شکایت کنید، بالاخره کسی باید پاسخگو باشد و شخص مسئول و پاسخگوی نهایی و تصمیم گیرنده اصلی علی خامنه‌ای ا‌ست.

 رضا پهلوی توضیح میدهد به چه دلیل این نامه به سازمان ملل ارسال میشود و نه مستقیم به دادگاه کیفری بین‌المللی: طبق اساس‌نامه رم نمی‌توانید از کشورهایی که امضا کننده این اساس‌نامه نیستند شکایت مستقیم به دادگاه کیفری بفرستید و مجبور هستید از طریق سازمان ملل اقدام بکنید

نسخه کامل این مصاحبه را میتوانید در سایت صبح امروز بخوانید
  


ارتونیس ، ۹ دی‌ ۱۳۹۰



۱۳۹۰ دی ۶, سه‌شنبه

بردیا آذزنیا (ناصر) زندانی در بند در شرایط روحی وخیم به سر میبرد

ناصر آذرنیا(بردیا) پس از حوادث عاشورا دستگیر و به مدت دو ماه در بند ۲۴۰ زندان اوین بازداشت بود و پس از آن با قرار وثیقه آزاد شد و در امرداد سال ۱۳۹۰ به جرم اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام به دو سال و شش ماه به حبس تعزیری محکوم شد و بلافاصله به زندان اوین بند ۳۵۰ انتقال یافت.
 طبق گفته همبندیان آزاد شده و همچنین خانواده اش,  بردیا در شزایط بسیار وخیم روحی قرار دارد و از نظر جسمانی روز به روز ضعیف تر میشود بردیا که سرپرست خانواده می‌باشد دچار افسردگی شدید و نگرانی برای خانواده خود نیز می‌باشد.
ما از تمام نهاد های حقوق بشری درخواست میشود به این پرونده رسیدگی فوری شود

ارتونیس, ۶ دی‌ ۱۳۹۰  

۱۳۹۰ دی ۳, شنبه

دکتر نادر ( ابراهیم) بابایی به زندان رجایى شهر تبعید شد

دکتر بابایی یکى از فعالین ملى و مدنى است که پس از رستاخىز عاشورا سبز و در پى کمک به یکى از شاگردانش ( امید دانا) دستگیر و روانه زندان شد . آقاى بابایى از ۱۵ بهمن  ۸۸ تا تاریخ ۱۰ آبان ۸۹ به مدت نه ماه بدون تکلیف و در بدترین شرایط در بازداشتگاه ۲۰۹ و ۲۰۴ و در بند ۳۵۰ نگهدارى و با وثیقه اى سنگین آزاد شد.وی از سوى قاضى پیر عباس به شش سال نیم حبس تعزیرى و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.

دکتر بابایی در آبان سال جارى توسط دستگاههاى امنیتى با ضرب و شتم و بطور وحشیانه دستگیر و روانه بازداشتگاه ۲۰۹ و پس از چند روز به بند۳۵۰ منتقل شد . دستگاههاى امنیتى در تارىخ ۱۱ آذر ماه این جانباز دوره جنگ را ناباورانه به زندان رجایى شهر تبعید کردند . لازم به ذکر است دکتر بابایى به خاطر دفاع از این مرز و بوم یکی‌ از جانبازان دوره جنگ خانمان سوز تحمىلى نیز هست و نیاز به خدمات ویژه پزشکى دارد که شوربختانه این مراقبتهاى پزشکى هیچگاه از سوى حاکمیت جدى گرفته نشد و تا کنون در سالهاى اخیر موجب مرگ چند ده زندانى سیاسى شده است . از تمام نهادهاى حقوق بشرى و سازمانهاى دفاع از حقوق زندانى, درخواست میشود به وضعىت ایشان و همه زندانیان سیاسى رسیدگی شود .
ارتونیس ، ۳ دی‌ ۱۳۹۰



۱۳۹۰ آذر ۳۰, چهارشنبه

روز حساب نزدیک است

به تمامی ایرانیانی که برای آزادی ایران
خون دادند، زندان رفتند، آواره غربت شدند، در میهن ماندند و دارند عذاب میکشند
 قسم
روز حساب نزدیک است

۱۳۹۰ آذر ۲۷, یکشنبه

سکایپ با زیرزمین‌های ایران

فیسبوک شاید به برخی‌ خیزشهای بهار عربی‌ کمک کرد، ولی‌ این هفته سکایپ پنچره‌ای به "ایران سرکوب شده" ، باز کرد.
این شانسی بود به صورت لایو (زنده) با مبارزین شجاعی که برای تغییر نظام حاکم مذهبی‌ آکنده از خشونت و تبدیل آن به یک نظام دمکراتیک سکولار مبارزه میکنند، رو در رو قرار بگیریم.
سه مرد و یک زن، مخفیانه از پشت کامپیوترهای خود در یک شب ایرانی‌، جان خود را به خطر انداخته و حاضر به مصاحبه مطبوعاتی با جمعی از خبرنگاران در یک آپارتمان واقع در سنترال پارک غربی، شدند. (ایمان فروتن، یک ایرانی‌-آمریکایی، گوینده تلویزیون و پایه گذار گروه ضد رژیم "ایران نوین"، ترجمه فارسی/انگلیسی‌ را برای گزارشگران به عهده گرفت)
تا چه اندازه برای آنها خطر داشت؟
فقط خدا میداند، هیچکس در ایران امنیت ندارد، پاسخ یلدا ف‌‌‌. و. بود، زنی‌ ۴۰ ساله که نام کاربریش به معنا بلندترین شب سال است.
یک فرد دیگر به نام کاربری مبارز نستوه (توضیح مترجم: به اشتباه در تکست اصلی‌ "نفتوه"، نوشته شده) توضیح دقیقتری میدهد. " اگر ما را به دلیل گفتگو با ژورنالیست‌های خارجی‌ بازداشت کند، ما را به اوین میبرند و به دار میاویزند".
از افراد این گروه (که همگی‌ مسلما اسمهای حقیقی‌ خود را پنهان میکردند)، همچنین یک پیمانکار ساختمان به نام کاربری "دماوند" و یک وکیل به نام کاربری شهاب شهابان حضور داشتند. شهاب که رهبری گروهی را در زمان انتخابات دروغین ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۹ به عهده داشت، "پیشنویس" یک قانون اساسی‌ با الهام گیری از قوانین باستانی ایرانی‌ را به انجام رسانیده که نشانگر یک حکومت سکولار و دمکراتیک پس از رفتن ملایان است.

  • حداقل این که فعالیتهای زیر زمینی در ایران توام با زدن شبیخون، در نظر سنجی از طرف دانشگاهیان ضد رژیم و متخصص در امور آمارگیری نشان میدهد که قیام سال ۲۰۰۹ کاملا زنده است گرچه شورشیان به دلایل واضح از فضای رعب و وحشتی که اراذل بسیجی ایجاد کرده اند خوف دارند.

حمایت ما میتواند به آنها کمک کند دموکراسی‌ را در منطقه بسیار وخیم خاور میانه گسترش دهند، و این خود به جنگ ما بر علیه برنامه هسته‌ای تهران کمک می‌کند.

انفجارهای اخیر در مقرهای حساس در سرتاسر ایران نشان دهنده این میتواند باشد که یک جنگ با پشتیبانی آمیرکا برای تخریب برنامه هسته‌ای ملایان در حال شدت گیری است.
ولی آیا حملات بیشتر از طرف دولتهای خارجی مردم داخل ایران را به پشتیبانی از رژیم برمی آرد. همانطور که مشاوران سیاست خارجی هشدار میدهند ؟

شهاب به دو نمونه از این "نظر سنجیها" اشاره میکند که در آنها از ایرانیان سوال شده بود عکس‌العمل آنها در صورت حمله نظامی به مراکز هسته‌ای چه خواهد بود. در اولین نظر سنجی مربوط ماه آگوست ۲۰۰۷، ۹۰ درصد پاسخ دادند ، که به این حمله متقابلاً پاسخ خواهند داد، فقط ۵ درصد از آن استقبال کردند. ولی‌ پس از حمام خون در سال ۲۰۰۹، ایرانیان نظرشان را تغییر دادند و در همین نظر سنجی در آگوست ۲۰۱۰، ۹ درصد پاسخ دادند که در صورت حمله متقابلاً پاسخ خواهند داد، ۱۸ درصد پاسخ دادند که آن را محکوم خواهند کرد، ۱۱ درصد خود را بی‌تفاوت نشان دادند و ۶۲ درصد بر این باور بودند که فقط در صورتی‌ که نتیجه این حمله به مراکز هسته‌ای، باعث
سقوط و برکناری رژیم شود، از آن استقبال خواهند کرد. 

برخی‌ ممکن است کاستی‌ها‌ در چنین نظر سنجی‌های بدون مشخصات می‌بینند و یا شرکت نمیکند ( هر چه باشد, مشغول فرار از دست دژخیم هستند ) 
ولی‌ به هر صورت این شاید احتمال تغییر تفکر را در داخل ایران را نشانگر باشد و به هر حال بهتر از "حدسیات" کارشناسان از خود متشکر واشنگتن می‌باشد. 
مبارز: مخالفین بر این باور هستند که آمریکا بهتر از این که در حال حاضر دارد عمل می‌کند، می‌توانست عمل کند و آنها را برای تغییر رژیم حمایت کند. صدای آمریکا باید صدای آزادی باشد، ولی‌ برعکس به نظر می‌رسد که بخش فارسی آن توسط رژیم ایران اداره میشود. مبارز معتقد است که در عوض بخش فارسی زبان رادیو اسرائیل با دادن اخبار دقیق و برگزاری مصاحبات با مخالفین از داخل ایران، دارد درست عمل می‌کند.
دمروند می‌گوید: ایران نباید با اسرائیل مخالفتی داشته باشد. وی اضافه می‌کند، بله ایرانیان باور دارند که هلوکاست رخ داده.
آنها هنوز از اشتباه اوباما خشمگین هستند که در سال ۲۰۰۹ از خزش مردم حمایت نکرد. مبارز می‌گوید این یک لکّه تاریک در ذهن ما خواهد ماند. 
یلدا میگوید که از سیاست آمریکا "خشمگین" نیست. وی افزود: من اصلا نمی‌بینم حتا سیاستی وجود داشته باشد!  
چه میتوان کرد؟ دماوند اشاره می‌کند که ۸۰ درصد اقتصاد کشور توسط سپاه پاسداران اداره میشود، مبارز اضافه می‌کند؛ ۹۷ درصد مردم زیر خط فقر هستند در حالی‌ که ۳ درصد ثروتمند هستند. همین "الیت"‌ها هستند که جهان خارج باید مورد هدف قرارشان دهد. وی ادامه داد: چرا آمریکا و سایر کشورها تصمیمات قاطع تری برای تحریم بانک مرکزی و شرکتهای نفتی‌ آن به عمل نمیاورند؟ 
طبق اشارات اخیر وزیر امور خارجه آمریکا خانم کلینتون و همچنین دیگران، واشنگتن اکنون, با نظر بازتری به ترویج عقیده تغییر رژیم در ایران مینگرد تا در سال ۲۰۰۹. خوب باز هم دیر نیست!
در عین حال باید خاطرنشان کرد که تحریمات و سایر اقدامات از این قبیل برای جلوگیری از فعالیت‌های هسته‌ای ایران، جلوگیر که انقلاب ضد-ملایان نخواهد بود، بلکه به آن کمک خواهد کرد!

لینک اصلی ‌را اینجا میتوانید ببینید :
http://www.nypost.com/p/news/opinion/opedcolumnists/skyping_with_iran_underground_q1vQTdPOwGFTmCd45BWqxM
ارتونیس ۲۷ آذر ۱۳۹۰
 
 

۱۳۹۰ آذر ۲۶, شنبه

Reza Pahlavi wants Khamanei to be tried by international court

Thursday Dec. 15th, Reza Pahlavi announced in a press conference in Paris that he is asking the united nations to bring Iran’s supreme leader before the International Criminal Court on charges of crimes against humanity.

Reza Pahlavi is one the opposition leaders that has been for a regime change in Iran since over three decades. He sees Ali Khamenei himslef responsible for all human right abuses since decades in Iran.

Since the fraud elections in summer 2009, the Iranian people broke 30 years of silence and poured into the streets to demonstrate, their frustration and their great will for a regime change, to the world.

Although the regime was successfull in making them pull back for the time being, but iranians won't give up no matter how strong the repressions are, they are waiting for the right moment. This is the quiet before the storm!

In order to bring this regime to it's knees and achieve a regime change, there is no need for violation. The key is in a civil disobedience and the unity of all Iranians, says Reza Pahlavi.

Nowadays we observe more and more Iranians supporting him and his vision for a free Iran. Mostly amoung the younger generation he is getting very popular.
No matter what political point of view, Iranians are ready for a change. a free referendum in order to decide over Iran's future. If it is going to be a constitunional monarchie or a secular and democratic republic in Iran, is not todays debate. fact is that most Iranians agree that having a parliamentary, democratic and secular regime, is the only way of bringing peace not only to iran but also to the whole region.
Artunis, December 17th, 2011

۱۳۹۰ آذر ۲۰, یکشنبه

به مناسبات ۲۱ آذر - روز آزادی آذرآبادگان از چنگال شوروی سابق

به مناسبات ۲۱ آذر - روز گرامی‌ داشت آزادی آذرآبادگان از چنگال شوروی سابق


: داریوش اقبالی - آذرآبادگان من
آذرآبادگان من مگر بی‌ تو میشود زمزمه ارس شنید؟
مگر بی‌ تو میشود به معنای وطن رسید ؟
آن که دلش میزند نبض جدایی در باد،
با او سخن میگویم تا نگاه دارد به یاد ،
آذرآبادگان من جان جانان من است ،
قیمت خون ارس، 
 رگ ایران من است
شاید خیلی‌ از ما این را ندانیم :
  محمد رضا شاه پهلوی خود یکی‌ از خلبانانی بود که برای آزادی آذرآبادگان بر فراز منطقه جنگی کشورش پرواز کرد


<><> <><>
برای کسب اطلاعت بیشتر به لینک زیر مراجعه فرمایید :
aryamehr11.blogspot.com/2009/12/21-azar-liberation-of-iranian.html


! ایران آزاد شد

بی‌ شک
آن روز خواهد آمد که این تیتر تمام روزنامه‌ها خواهد بود
تصور کن
 روزی با خواندن این خبر چه احساس خوبی‌ به ما دست خواهد داد ! اشکهامان از سر شوق و خنده هامان از ته دل‌ خواهد بود

آن روز خواهد آمد که تک تک ما که در این راه
 مبارزه کردیم
بها دادیم
از زندگی‌ شخصی‌ گذشتیم
عزیزی را از دست دادیم
زندان رفتیم
شکنجه شدیم
شلاق خوردیم
نا فرمانی مدنی را به نفع شخصی‌ ترجیح دادیم
انتخابات را تحریم کردیم
در سخت‌ترین شرایط و جو سرکوب  امیدمان را از دست ندادیم
مجبور به فرار از میهن عزیزمان شدیم
جلوی حمله نظامی به کشور ایستادیم
درغربت آواره شدیم
اتحاد درعمل با وجود اختلاف درعقیده را بر خود محوری و باور‌های ایدئولوژیکی ترجیح دادیم 

! به خود میبالیم

به خود میبالیم که سهمی در این آزادی داشتیم

آن روز خواهد آمد دیر یا زودش دست خود ما است و تنها راهش اتحاد امروز ماست ، قبول درد مشترک است ، فقط به ایران و ایرانی‌ اندیشیدن است . رای ما محفوظ است با هم بکوشیم تا به آن برسیم

...و اما فردای آن روز

! آستینها را بالا میزنیم و ایران را دوباره میسازیم

به کمک یکدیگر نه با حذف یکدیگر ! که ما همگی‌ برای آزادی ایران سهم داشتیم

به امید آن روز زنده ام


ارتونیس ، ۲۰ آذر ۱۳۹۰



۱۳۹۰ آذر ۱۸, جمعه

کوتاه نخواهم آمد

 رضا پهلوی : در مقابل نقض آزادی بیان، به هیچ عنوان کوتاه نخواهم آمد 

رضا پهلوی در جدیدترین مطلب وبلاگ خود به سانسور مطلبی که یکی‌ از مخلفانش نوشته بود اعتراض کرد. این مطلب که در بالاترین لینک شده بود ، با به دست آوردن رای‌های منفی‌ زیاد و یا گزارش لینک تکراری از بالاترین حذف شد . 

او می‌نویسد :

من وبلاگم را راه اندازی کرده ام و به شبکه اجتماعی بالاترین پیوسته ام، تا از این طریق مستقیما از نظرات و انتقادات هموطنانم آگاهی یابم. اگر فردی، «غیر مغرضانه» فکر می کند با حذف صدای منتقد من، از من به نوعی دفاع یا حفاظت کرده است، باید صراحتا بگویم که این عمل ٫ اشتباه و دارای نتیجه معکوس است.

آزادی بیان، یکی از حقوق اساسی بشر است. هرگز در برابر نقض این حق اساسی هم میهنانم، اگر چه منتقد من باشند، کوتاه نخواهم آمد. نقض آزادی بیان، آغاز استبداد است. هیچ فرد و یا قدرتی، تحت هیج شرایطی نباید حق آزادی بیان شهروندان را سلب و یا محدود نماید. یکی از اصول مبارزات ما رسیدن به آزادی بیان و اندیشه است و حفظ همیشگی آن. اگر آزادی بیان نباشد ٬ همه چیز از دست خواهد رفت.
   
وقتی‌ این جمله را در وبلاگ رضا پهلوی خواندم به خود بالیدم, امیدوار شدم! به آینده ایران امیدوار شدم . به راستی‌ این منشی باید باشد که همه ما می‌بایست از آن پیروی کنیم .


 مگر غیر از این است که همگی‌ ما برای آزادی بیان  به تنگ آمده‌ایم ؟ مگر برای این مبارزه امیکنیم که نه تنها هر فردی در ایران آینده از آزادی بیان برخوردار باشد بلکه آزادی پس از بیان هم داشته باشد ، مگر غیر از این است ؟


من رسما اعلام می‌کنم که از منش رضا پهلوی پیروی می‌کنم و با منفی‌ دادن به لینکها و کامنت های مخالف عقیده خودم و سانسور آنها مخالفم.


مطلب کامل و لینک حذف شده را که به عنوان حرکت نمادین در وبلاگ خود منتشر کرد را میتوانید اینجا بخوانید :

زنده باد آزادی ، پاینده ایران

ارتونیس ، ۱۸ آذر ۱۳۹۰




۱۳۹۰ آذر ۱۳, یکشنبه

رضا پهلوی : دانشجو راهت ادامه دارد

فراخوان رضا پهلوی به مناسبت روز دانشجو, ایرانیان را بار دیگر دعوت به اتحاد و تشکیل شبکه‌های اجتماعی می‌کند

دانشجو راهت ادامه دارد  

ایشان امروز در وبلاگ خود خطاب به دانشجویان قهرمان ایران می‌نویسد و ضمن قدر دانی از زحمات این شیر زنان و دلیرمردان , تاکید می‌کند که در این شرایط حساس نیاز بیشتری بر آگاهی‌ رسانی و تشکیل شبکه‌های اجتماعی در خانواده ، محله و کّل جامعه داریم تا بتوان حرکت‌های اعتراضی آگاهانه را ممکن سازیم .

: پیام ایشان به دانشجویان و فعالین خارج از کشور و اهمیت دادن به مسئولیت و بار سنگینی‌ که بر دوش آنان خواهد بود

همچنین در فضای سرکوب و اختناق حاکم بر کشور، دانشجویان ایرانی برون مرز، به منظور رساندن پیام جنبش دانشجویی درون مرز به جهانیان، با استفاده از فضای حقیقی و مجازی همچون وبلاگ، شبکه های اجتماعی، رسانه های خبری بین المللی، وظیفه سنگینی را بر دوش دارند

:این نکته را اضافه می‌کنم
بر خلاف تصور بسیاری از مخالفان رضا پهلوی که میپنداشتند ایشان برای ۱۶ آذر پیامی نخواهد داد به دلیل این که تاریخه این روز از زمان حکومت پدرشان و کشته شدن آن ۳ دانشجو به عنوان روز دانشجو ثبت شد. ولی‌ ایشان نشان دادند که در راستای خواسته‌های مردم ایران عمل می‌کند و حساب کارشان با حکومت پدرشان کاملا جداست . میخواهم بدانم آنها که هنوز باور دارند پسر باید جوابگو ی حکومت پدرش باشد ، با این کار خاموش خواهند شد یا هنوز بهانه دیگری هم در دست دارند ؟
:متن کامل این بیانیه را میتوانید اینجا بخوانید  


ارتونیس ، ۱۳ آذر ۱۳۹۰

۱۳۹۰ آذر ۱۱, جمعه

آقای احمد شهید ، من ۱۳ سال داشتم وقتی‌ در زندان جمهوری اسلامی ایران شلاق خوردم



آیا این یکی‌ از بزرگترین دلایل نقض حقوق بشر در این نظام نیست, وقتی‌ دختر ۱۳ ساله  به دلیل پوشش دستگیر و فقط و فقط به دلیل این که به خود اجازه داده از حق خود دفاع کند, ۲۶ روز در زندان تحت بدترین شرایط نگاه داری شود ؟ تهمت‌های که به من میزدند و از من میخواستند امضا کنم ، نپذیرفتم!  و پرونده من روز به روز ضخیم تر میشد . و چون حاضر به امضا توبه نامه نشدم ، در زندان نگاه داری ، شکنجه روحی‌ و در آخر با ۶۰ ضربه شلاق و جریمه نقدی کلان , با تحقیر و شخصیت خورد شده آزاد شدم .
آزاد ؟ بهتر است بگویم به حال خود رها شدم  

من یک دختر بچه ۱۳ ساله بودم که این تجربه تلخ را در زندگیم تحمل کردم ، و  بسیاری از زنان و و مردانی مانند خود را میشناسم که همین ضربه‌های روحی‌ و جسمی‌ به آنها هم وارد شده ! 

 یک انسان ۱۳ ساله هنوز کودک است! ولی‌ من در آن سن حق کودک بودن را نداشتم  - کودکی من, از من ربوده شد 

این اتفاق شاید من را تا مدتی‌ به گوشه گیری و افسردگی وا‌ داشت ولی‌ از همان سن تصمیم گرفتم مبارزه خود را بر علیه این نظام آغاز کنم . در سنی‌ که شاید دیگر دختران در اروپا ، آمریکا و بسیاری نقاط دیگر این دنیا، به فکر بازی گوشی و تفریح هستند ، من فقط یک چیز در سر داشتم ؛ تا آخرین نفس بر علیه این نظام بجنگم و  اطرافیانم را آگاه سازم .

آقای احمد شهید ، من کودکی بودم که کودکی نداشت. من قربانی  نقض حقوق بشر در نظام اسلامی ایران  بودم . اگر توان خواندن این سر نوشت‌ها را دارید ، زیاد هستند کسانی که شاید حاضر باشند برای شما سرنوشت خود را بنویسند

من کمتر ایرانی میشناسم که تا به حال حد اقل در طول عمر این نظام جنایت کار ، یا زندان نیفتاده باشد و یا شلاق نخورده باشد

پیشنهاد من به ایرانیان چه در خارج چه در داخل :

 آیا شما هم قربانی نقض حقوق انسانی توسط جمهوری اسلامی ایران بوده‌اید ؟ سرنوشت و تجربه تلخ خود را در وبلاگ هاتان بنویسید و به دست آقای احمد شهید برسانید

ارتونیس ، ۱۱ آذر ۱۳۹۰